کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سروج
/soruj/
معنی
= سَرج
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سروج
لغتنامه دهخدا
سروج . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سَرْج . رجوع به سَرْج شود.
-
سروج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سرج] [قدیمی] soruj = سَرج
-
جستوجو در متن
-
سروجی
لغتنامه دهخدا
سروجی . [ س َ ] (ص نسبی ) منسوب به سروج که شهری است در نواحی حران از بلاد جزیره . (الانساب سمعانی ).
-
تل موزن
لغتنامه دهخدا
تل موزن . [ ت َ م َ زَ ] (اِخ ) شهر قدیمی است بین رأس عین و سروج و بین آن تا رأس عین ده میل است . گویند جالینوس بدانجا بود و آن را با سنگهای بزرگ سیاه ساخته اند. مردم آن گویند ابن التمشکی الدمستق آن را ویران کرد و عیاض بن غنم بسال 17 هَ . ق . آن را...
-
حسین
لغتنامه دهخدا
حسین . [ ح ُ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن عبدالجبار مکنی به ابوالفتح معری و معروف به ابن ابی حصینه شاعر عرب ، در سروج در شعبان 457 هَ . ق . درگذشت . اشعار وی در معجم الادباء ج 4 صص 64-75 آمده است .
-
دیر قنسری
لغتنامه دهخدا
دیر قنسری . [ دَ رِ ق ِن ْ ن َ ] (اِخ ) بر ساحل فرات است از طرف مشرق در نواحی جزیره و دیار مضر و مقابل جرباس [ از توابع شام ] واقعاست بین این دیر و منبع چهار فرسخ است و بین این دیر و سروج هفت فرسخ و آن دیر بزرگی است و در روزگار آبادی آن 370 راهب در آ...
-
شبیب
لغتنامه دهخدا
شبیب . [ ش َ ] (اِخ ) ابن وثاب نمیری . امیر و والی رقة و سروج و حران بود. نخست برای المستنصر علوی خطبه میخواند و سپس برای القائم عباسی (430 هَ . ق .). مردی شجاع و کریم و اصیل بود و در سال 431 هَ . ق . درحران بدورد حیات گفت . (از اعلام زرکلی ج 3 ص 229...
-
مظفرالملک
لغتنامه دهخدا
مظفرالملک . [ م ُ ظَف ْ ف َرُل ْ م ُ ] (اِخ ) شهاب الدین برادرزاده ٔ صلاح الدین ایوبی که بر قسمتی از بلاد الجزیره مثل میافارقین و رها (اورفه ) و حانی و سروج و خلاط و جبل جور فرمانروائی داشت . رجوع به تاریخ مغول ص 138، 139، 144، 148 شود.
-
حسن
لغتنامه دهخدا
حسن . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمدبن عبدالجبار، معروف به ابن حصینة. از درباریان آل مرداس در حلب بود (388 - 457 هَ . ق .). دیوان شعر دارد. در معرةالنعمان متولد و در سروج درگذشته . وفات وی را اسماعیل پاشا 500 هَ . ق . نوشته است . رجوع به هدیةالع...
-
حاصبانی
لغتنامه دهخدا
حاصبانی . (اِخ ) (الحاج یوسف فرنسیس ) وی در حاصبیا پرورش یافت و اسب شناس بود. وفات 1892 م . او راست : سراج اللیل فی سروج الخیل ، محتوی قواعد اسب سواری و کیفیت اداره ٔ اسب و بیطره ٔ آن . چ بیروت 1881 م .
-
پهلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pahlo[w] ۱. پهلوان؛ مرد دلیر: ◻︎ به قلب اندرون پای خود را فشرد / به هر «پهلُوی» پهلویی را سپرد (نظامی۵: ۷۹۷).۲. نیرومند.۳. از مردم قوم پارت؛ قوم پارت: ◻︎ گزین کرد از آن نامداران سوار / دلیران جنگی دهودوهزار ـ هم از پهلو، پارس، کوج و بل...
-
ملک الکامل
لغتنامه دهخدا
ملک الکامل . [ م َ ل ِ کُل ْ م ِ ] (اِخ ) (الَ ...) محمدبن محمدالعادل بن ایوب ابوالمعالی ، ناصرالدین (576 - 635 هَ . ق .). از سلاطین ایوبی است . مملکت مصر از سوی پدر به وی واگذار شد و او به حسن سیاست به اداره ٔ آنجا پرداخت و بر حوزه ٔ قلمرو خود بیفزو...
-
دیار مضر
لغتنامه دهخدا
دیار مضر. [ رِ م ُ ض َ ] (اِخ ) خانه های قبیله ٔ مضر در الجزیره . ناحیه ای در الجزیره مشتمل بر دره ٔ فرات از سمیساط (شمشاط) در شمال تا عانه در جنوب . شهرهای عمده اش : رقه ، حران و ادسا (الرها) است . و وجه این تسمیه بمناسبت قبیله ٔ مضر است . در اواخر ...
-
ابراهیم بن شیرکوه
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن شیرکوه . [اِ م ِ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن شیرکوه بن شادی بن ایوب بن شادی بن مروان ، صاحب حمص . در 636 هَ .ق . پس از وفات پدر بمسند امارت نشست و در 638 با خوارزمیان که باطراف ولایت سوریه تجاوز کرده بودند بمحاربه پرداخت و عساکر حلب نیز با وی ...