کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرهم بندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
bungle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنگلادش، سرهم بندی، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، ناشیگری، خطا کردن
-
bungles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بنگلادش، سرهم بندی، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، ناشیگری، خطا کردن
-
botch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلاهبرداری، سرهم بندی، وصله و پینه بدنما، کار سرهم بندی، ورم، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، خراب کردن، از شکل انداختن
-
botching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوت شدن، سرهم بندی
-
bollixes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bollixes، بهم ریختن، سرهم بندی کردن
-
bollix
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bollix، بهم ریختن، سرهم بندی کردن
-
bollixing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
bollixing، بهم ریختن، سرهم بندی کردن
-
superimposition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرهم بندی کردن، تحمیل زائد، قرار گیری بر روی چیز دیگر
-
سَنبَل کاری
لهجه و گویش تهرانی
سرهم بندی،سمبل کردن،شستن ناقص
-
لا و نیملا
فرهنگ گنجواژه
سرهم بندی شده، میان باز و بسته.
-
slubbering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشروب، کثافت، کثیف کردن، لک کردن، سرهم بندی کردن
-
slubbered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لوببرید، کثافت، کثیف کردن، لک کردن، سرهم بندی کردن
-
bungled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چنگال، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، ناشیگری، خطا کردن
-
چوسمال ،چوسمالی،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
آلوده، سرهم بندی کردن،سمبل کردن،شستن ناقص
-
fudging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fudging، پنهان شدن، سرهم بندی کردن، فریفتن، اهسته حرکت کردن