کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرهم بندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرهم بندی
/sar[e]hambandi/
معنی
۱. کاری را سرسری انجام دادن.
۲. چیزی سست و بیدوام ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bungle
-
جستوجوی دقیق
-
سرهم بندی
فرهنگ فارسی معین
(سَ رِ هَ. بَ) (حامص .) (عا.) کاری را سرسری انجام دادن .
-
سرهم بندی
لغتنامه دهخدا
سرهم بندی . [ س َ هََ ب َ ] (حامص مرکب ) در تداول عوام کاری را بسرعت و بی دقت کافی و تنها برای ادای تکلیف انجام دادن . (یادداشت مؤلف ).- سرهم بندی کردن ؛ بی استحکام کاری انجام دادن . با عدم دقت کاری را انجام کردن .
-
سرهم بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] sar[e]hambandi ۱. کاری را سرسری انجام دادن.۲. چیزی سست و بیدوام ساختن.
-
سرهم بندی
لهجه و گویش تهرانی
سَنبَل کردن
-
واژههای مشابه
-
سِرَّهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
رازشان - امور پنهانشان
-
سرهم کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. جور کردن، درست کردن، ترتیب دادن ۲. ساختن ۳. سرهمبندی کردن
-
سرهم آوردن
لغتنامه دهخدا
سرهم آوردن . [ س َ رِ هََ وَ دَ ] (مص مرکب ) درست کردن . جور کردن .
-
پشت سرهم
لغتنامه دهخدا
پشت سرهم . [ پ ُ ت ِ س َ رِ هََ ] (ق مرکب ) دُمادُم . پیاپی . پی درپی . متتابع. متوالی . متوالیاً.
-
سرهم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رقعة
-
سرهم بند
دیکشنری فارسی به عربی
صعب
-
طاقهای پشت سرهم
دیکشنری فارسی به عربی
رواق
-
قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
دیکشنری فارسی به عربی
فقدان الذاکرة
-
واژههای همآوا
-
سرهمبندی
واژگان مترادف و متضاد
کارسرسری، کار بیدقت