کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
syringe pump
فرهنگ لغات علمی
پمپ سرنگ
-
syringing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگ، تزریق کردن
-
syringed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگ، تزریق کردن
-
sea squirt
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگ دریایی
-
NSP 1
برسن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] ← برنامۀ سرنگ و سوزن
-
حقنة
دیکشنری عربی به فارسی
سرنگ , ابدزدک , تزريق کردن
-
syringes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگ، اب دزدک، تزریق کردن
-
sharps container, sharps disposal container, sharps disposal bin
تیزالهدان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] محفظهای برای جمعآوری سرنگ و سوزنهای استفادهشده
-
انژکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [فرانسوی: injection] (پزشکی) [منسوخ] 'anžeksiyon داخل کردن داروی مایع در رگ یا عضله با سرنگ؛ تزریق.
-
injection
تزریق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] وارد کردن دارو یا مادۀ مغذی به درون بدن با استفاده از سوزن و سرنگ
-
تزریق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) وارد کردن داروهای مایع به وسیلة سرنگ در بدن .
-
تزریقی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص .) معتاد؛ کسی که مواد مخدر را به وسیلة سرنگ داخل رگ خود می کند.
-
douche
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوش، سرنگ، دوش اب، دوش گرفتن، تمیز کردن با دوش
-
آمپول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ampoule] (پزشکی) 'āmpul ۱. شیشۀ کوچک مخصوص برای نگهداری داروی تزریقی.۲. داروی نگهداریشده در چنین شیشهای.۳. سرنگ.
-
needle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوزن، عقربه، سوزن سرنگ و گرامافون و غیره، سوزن دوزی کردن، با سوزن تزریق کردن، طعنه زدن، اذیت کردن