کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرنگونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرنگونی
مترادف و متضاد
۱. انتکاس، انقراض، قلع، نابودی، براندازی
۲. باژگونگی، واژگونی
دیکشنری
downfall, precipitation
-
جستوجوی دقیق
-
سرنگونی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتکاس، انقراض، قلع، نابودی، براندازی ۲. باژگونگی، واژگونی
-
سرنگونی
لغتنامه دهخدا
سرنگونی . [ س َن ِ گو ] (حامص مرکب ) باژگونی . سربزیری : بختم از سرنگونی قلمش چون سخنهای او بلندپراست .خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
overthrowal
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی
-
rethrone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی
-
overfoul
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی
-
ساقط شدن
واژهنامه آزاد
سرنگونی.
-
سقوط
فرهنگ واژههای سره
سرنگونی، واژگون
-
overstrung
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی، زیاد کوک شده
-
sergeancy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی، گروهبانی، وظایف گروهبانی
-
اکتفا
فرهنگ واژههای سره
بسندگی، چیره گردی، سرنگونی، بسنده
-
topple
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرنگونی، واژگون کردن، برگشتن، از سر افتادن
-
قلع
واژگان مترادف و متضاد
اخراج، تباهی، ریشهکن کردن، سرکوبی، سرنگونی، عزل، کندن
-
نکس
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرنگونی، واژگونی ۲. بازگشت، رجعت، عود
-
debacles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط، افتضاح، سرنگونی، سقوط ناگهانی حکومت و غیره