کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرمست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
cock-a-hoop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خروس یک حلقه، شاد و مغرور، سرمست
-
slaphappy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسرار آمیز، گیج، سرمست، از خود بی خود، بی مهابا
-
مست و ملنگ
فرهنگ گنجواژه
سرخوش و مست، سرمست، مست و شوخ.
-
کچول
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرمست، نشئه ۲. غمز، قر
-
میزده
واژگان مترادف و متضاد
خمار، سرمست، لول، مخمور، مست، ملنگ، نشئه
-
لول
فرهنگ فارسی معین
شدن (شُ دَ) (مص ل .) نشئه شدن ، سرمست شدن .
-
شیرمست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) širmast ویژگی شیرخوارهای که از بسیار خوردن شیر سرمست و سرحال شده.
-
شنگول
واژگان مترادف و متضاد
۱. شادمان، شاد، مسرور ۲. سرخوش، سرمست، ملنگ، نشئه ≠ گرفته
-
کیفور
واژگان مترادف و متضاد
سرخوش، سرمست، سکران، کچول، مست، نشئه ≠ خمارزده، مخمور
-
بطر گرفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~. گِ رِ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مغرور شدن ، سرمست شدن .
-
لول
فرهنگ فارسی معین
(ص .) 1 - نشئه ، سرمست ، بانشاط . 2 - هر لوله از تریاک .
-
drunker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستی، مست، خورده، سرمست، مخمور، خنگ، لول، نشئه شده
-
سرگرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sargarm ۱. کسی که حواسش متوجه کاری یا چیزی است؛ مشغول؛ متوجه.۲. سرخوش؛ سرمست.
-
drunkest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مستی، مست، خورده، سرمست، مخمور، خنگ، لول، نشئه شده
-
حال دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سرمست کردن، نشئه کردن ۲. لذت دادن، سرخوش کردن ۳. بانشاط کردن، به وجد آوردن ≠ حال گرفتن