کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرمستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرمستی
/sarmasti/
معنی
۱. مستی؛ سرخوشی.
۲. غرور و تکبر.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. کیف، مستی، نشئه، سرخوشی
۲. تکبر، خودخواهی، غرور ≠ خماری
دیکشنری
blitheness, flush, gaminess, headiness, intoxication, jubilation
-
جستوجوی دقیق
-
سرمستی
واژگان مترادف و متضاد
۱. کیف، مستی، نشئه، سرخوشی ۲. تکبر، خودخواهی، غرور ≠ خماری
-
سرمستی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - سرخوشی . 2 - غرور.
-
سرمستی
لغتنامه دهخدا
سرمستی . [ س َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان کاغه ٔ بخش دورود شهرستان بروجرد. دارای 154 تن سکنه است . آب آن از قنات . محصول آن غلات . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
سرمستی
لغتنامه دهخدا
سرمستی . [ س َ م َ ] (حامص مرکب ) مستی . مخموری : در سر آمد نشاط سرمستی عشق با باده کرد همدستی . نظامی . || سرخوشی : ملک زاده در آن ده خانه ای خواست ز سرمستی در او مجلس بیاراست . نظامی . || غرور. تکبر : می دواندش ز راه سرمستی میزدش بر بلندی و پستی . ...
-
سرمستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarmasti ۱. مستی؛ سرخوشی.۲. غرور و تکبر.
-
جستوجو در متن
-
شور و شیدائی
فرهنگ گنجواژه
سرمستی.
-
سرخوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarxoši خوشحالی؛ سرور؛ سرمستی.
-
عربده کشیدن
واژهنامه آزاد
فریاد زدن ناشی از خشونت یا سرمستی
-
شنگولی
واژگان مترادف و متضاد
سرخوشی، سرمستی، کیفوری، نشئگی ≠ بیحالی
-
کیفور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [عامیانه] keyfur ویژگی کسی که در حالت خوشی و سرمستی است؛ سرخوش.
-
خوشباشی
واژگان مترادف و متضاد
۱. شادخواری، نوشخواری ۲. سرمستی، سرخوشی
-
سرخوشی
واژگان مترادف و متضاد
سرمستی، سرور، شادمانی، شادمانگی، مستی، نشاط، نشئگی ≠ خماری
-
تبطر
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ طُّ) [ ع . ] (مص ل .) سرکشی کردن ، سرمستی کردن .
-
بطر
فرهنگ فارسی معین
(بَ طَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - غرور داشتن . 2 - ناسپاسی کردن . 3 - سرمستی و شادی .