کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرمدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرمدی
/sarmadi/
معنی
۱. آنچه آغاز و انجام برای آن نباشد؛ همیشگی؛ ابدی.
۲. [مجاز] خدایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
ازلی، بیآغاز، دایمی، دیرین، دیرینه، فناناپذیر، قدیم، لایزال، همیشگی ≠ ناپایا، فناپذیر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرمدی
واژگان مترادف و متضاد
ازلی، بیآغاز، دایمی، دیرین، دیرینه، فناناپذیر، قدیم، لایزال، همیشگی ≠ ناپایا، فناپذیر
-
سرمدی
فرهنگ فارسی معین
(سَ مَ) [ ع . ] (ص نسب .) دایمی ، همیشگی .
-
سرمدی
لغتنامه دهخدا
سرمدی . [ س َ م َ ] (ص نسبی ) دائم و جاودان و ابدی و ربانی و الهی . (ناظم الاطباء). ما لا اول له و لا آخر. (تعریفات ). ازلی و ابدی : آن گفت این جهان نه فنا نیست سرمدی است این گفت کاین خطاست جهان ازدر فناست . ناصرخسرو.آرایش سرمدی است امشب معراج محمدی ...
-
سرمدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به سرمد) [عربی. فارسی] [قدیمی] sarmadi ۱. آنچه آغاز و انجام برای آن نباشد؛ همیشگی؛ ابدی.۲. [مجاز] خدایی.
-
جستوجو در متن
-
بیآغاز
واژگان مترادف و متضاد
ازلی، سرمدی، قدیم ≠ ابدی
-
دیرین
واژگان مترادف و متضاد
دیرینه، سرمدی، طولانی، قدیمی، کهنه ≠ جدید
-
لایزال
واژگان مترادف و متضاد
پایدار، جاوید، زوالناپذیر، سرمدی ≠ فانی
-
صمدانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به صمد) [عربی: صمدانیّ] [قدیمی] samadāni ۱. ابدی؛ سرمدی.۲. ربانی.
-
ازل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآغاز ۲. سرمدی، همیشگی ≠ ابد
-
جاودانی
واژگان مترادف و متضاد
پایا، دیرینگی، سرمدی، نامیرا ≠ میرایی، ناپایایی
-
فناناپذیر
واژگان مترادف و متضاد
ابدی، ازلی، باقی، جاودان، جاوید، سرمدی، لایموت، موبد، مخلد ≠ فناپذیر
-
قدیم
واژگان مترادف و متضاد
ازلی، باستانی، پیشین، دیرینه، سرمدی، کهن، کهنه، گذشته ≠ جدید
-
دیرینه
واژگان مترادف و متضاد
۱. باستان، پیشین، دیرین، عتیق، قدیم، کهن، گذشته ۲. باستانی، عتیقه، کهنه ۳. سرمدی ≠ جدید، نو، نوین
-
جاوید بودن
لغتنامه دهخدا
جاوید بودن . [ دَ ] (مص مرکب )دائمی بودن . همیشگی بودن . ابدی . سرمدی : که جاوید بادا خردمند مردهمیشه بکام و دلش کار کرد. فردوسی .رجوع به جاوید شود.