کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرمایۀ زیستمحیطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سرمایه
واژگان مترادف و متضاد
۱. پول، دستمایه، راسالمال، دارایی، مال، مایه، نقد، نقدینه، وجه ≠ کار ۲. دارایی غیرمادی، توان، قدرت (فکری، علمی، هنری )
-
سرمایه
فرهنگ فارسی معین
(سَ یَ یا یِ) (اِمر.) 1 - مال ، دارایی . 2 - دارایی خواه مادی یا معنوی . 3 - مالی که عواید پولی به دست دهد.
-
سرمایه
لغتنامه دهخدا
سرمایه . [ س َ رِ / س َرْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) معروف است ولی در مایه و سرمایه فرق است و مایه رأس المال و آن سود که حاصل آید اگر خرج نکنند بر مایه سرمایه شود و آن را سوزیان نیز گویند . (آنندراج ) (انجمن آرا) : عمری که مر تراست سرمایه ویداست و کارها...
-
سرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarmāye ۱. (اقتصاد) پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند.۲. (اقتصاد) پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود.۳. دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد.۴. [مجاز] اصل و مایۀ چیزی.
-
سرمایه
دیکشنری فارسی به عربی
راسمال , صندوق
-
social capital
سرمایۀ اجتماعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] گونهای از روابط میان افراد در قالبهای فردی و اجتماعی که تأثیر بسیار زیادی بر دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دارد
-
forest capital
سرمایۀ جنگل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ارزش مجموعۀ ملک جنگلی شامل عرصه و تودۀ رستنی و زیرساختهایی از قبیل راه و تأسیسات و حصار
-
capitalist
سرمایهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] فردی که برای به دست آوردن سود سرمایهگذاری کند
-
capitalism
سرمایهداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، جامعهشناسی] نظامی اقتصادی مبتنی بر کارِ مزدبرانه و تولید محصول و عرضۀ خدمات برای فروش و مبادله و به دست آوردن سود در ابعادی فراتر از تأمین نیازهای بلافصل تولیدکننده
-
natural capital
سرمایۀ طبیعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] موجودی منابع زیستمحیطی که بسیاری از کالاها و خدماتی را که برای سلامت پایدار محیطزیست و جوامع و اقتصاد ارزش بنیادین دارد، تأمین میکند متـ . سرمایۀ زیستمحیطی environmental capital
-
space asset
سرمایۀ فضایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] هریک از بخشهای سامانۀ فضایی بهتنهایی، اعم از تجهیزات فضایی مانند ماهواره یا موشک و تجهیزات زمینی، مانند زیرساختهای پشتیبانیکننده
-
سرمایه داری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص . اِ.) 1 - قدرت سرمایه ها و سرمایه داران . 2 - نظام اقتصادی که در آن ابزار تولید و توزیع عمدتاً خارج از اختیار دولت و متعلق به گروه خاصی است که براساس رقابت و جلب نفع شخصی عمل می کنند.
-
سرمایه دار
لغتنامه دهخدا
سرمایه دار. [ س َ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) صاحب ثروت و مال دار. (آنندراج ). کسی که دارای مال و ثروت فراوان است : بود سرمایه داران را غم بارتهی دست ایمن است از دزد و طرار. نظامی .تأمل به حسرت کنان شرمسارچو درویش بر دست سرمایه دار. سعدی .بلنداختری نام ا...
-
سرمایه داری
لغتنامه دهخدا
سرمایه داری . [ س َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) مالداری . ثروتمندی .
-
بی سرمایه
لغتنامه دهخدا
بی سرمایه . [ س َ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب )(از: بی + سرمایه ) که سرمایه ندارد. بی مایه : ای پیران عمر بر باد برفته اشک از دیدگان بباریدبرای بیکسان بی سرمایه بگریید. (قصص الانبیاء ص 241).ز دولتمندی درویش باشدکه بی سرمایه سوداندیش باشد. نظامی .رجوع به سرما...