کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرماخوردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرماخوردگی
/sarmāxordegi/
معنی
بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز میکند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چایش، ریزش، زکام
۲. آنفلوآنزا
دیکشنری
head cold, rheum
-
جستوجوی دقیق
-
سرماخوردگی
واژگان مترادف و متضاد
۱. چایش، ریزش، زکام ۲. آنفلوآنزا
-
common cold
سرماخوردگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] التهاب و عفونت دستگاه تنفسی فوقانی ناشی از ویروس یا باکتری
-
سرماخوردگی
لغتنامه دهخدا
سرماخوردگی . [ س َ خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ ] (حامص مرکب ) زکام . نزله . چایمان . چاییدگی .
-
سرماخوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) [مجاز] sarmāxordegi بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز میکند.
-
سرماخوردگی
دیکشنری فارسی به عربی
برد
-
جستوجو در متن
-
hallower
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
headlongness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
coldish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
sullenhearted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
slowheaded
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
withertip
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
overtalk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
turmut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی
-
helminthoid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرماخوردگی