کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرقات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرقات
لغتنامه دهخدا
سرقات . [ س َ رَ / رِ ] (ع اِ) ج ِ سرقة. رجوع به سرقت شود. || سخن دیگران را به خود نسبت دادن . - سرقات شعری ؛ سخن و شعر دیگران را بر خود بستن و انواع آن چهار است : انتحال ، سلخ ، المام ونقل . رجوع به هر یک از این کلمات شود.
-
واژههای همآوا
-
صرقعة
لغتنامه دهخدا
صرقعة. [ ص َ ق َ ع َ ] (ع مص ) در هم خمانیدن انگشتان و بانگ آوردن از وی . (منتهی الارب ). انگشت شکستن .
-
جستوجو در متن
-
ابوضیاء
لغتنامه دهخدا
ابوضیاء. [ اَ ] (اِخ ) نصیبی . بشربن یحیی بن علی القینی النصیبی . شاعر و ادیبی از مردم نصیبین . از کتب اوست : سرقات البحتری من ابی تمام . کتاب الجواهر. کتاب الاَّداب . کتاب السرقات الکبیر. (از ابن الندیم ).
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) حاتمی . محمدبن الحسن المظفر الکاتب اللغوی البغدادی معروف بحاتمی . صاحب رساله ٔ حاتمیّه و آن شرح ماجرای او با متنبّی ابوطیب و اظهار سرقات و عیوب شعر اوست . و نیز کتابی دیگر بنام حلیةالمحاضره داشته است . وفات او به سال 388 هَ...
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن مظفر حاتمی بغدادی . ادیب و شاعر. معارض متنبی . او راست : کتاب حلیة المحاضره و رساله ٔ حاتمیّه در ماجراهای میان او و متنبّی و سرقات متنبّی و غیره . وفات وی به سال 388 هَ . ق . بود. و رجوع به محمد... شود.
-
عمیدی
لغتنامه دهخدا
عمیدی . [ ع َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن محمد، مکنی به ابوسعیدو مشهور به عمیدی یا عبیدی است . وی ادیب ، نحوی و لغوی قرن پنجم هجری بود که در سال 423 یا 433 هَ .ق . درگذشت . او راست : 1- الابانة عن سرقات المتنبی . 2- الارشاد الی حل المنظوم و الهدایة الی نظ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن نصر، مکنی به ابوالحسن النحوی و معروف به المقوم . یاقوت گوید: وی از ابوعمر الزاهد روایت دارد و ابن خلکان در ترجمه ٔ ابوعلی محمدبن الحسن بن المظفر البغدادی المعروف بالحاتمی آرد که : او یکی از اعلام مشاهیر مطبقین مکثرین است و...
-
سلخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] salx ۱. روز آخر ماه قمری که در شام آن هلال در آسمان دیده شود؛ آخر ماه قمری.۲. (اسم مصدر) کندن پوست گوسفند یا حیوان دیگر؛ پوست کندن.۳. (ادبی) یکی از انواع سرقات ادبی که شاعر لفظ و معنی را از دیگری گرفته و با برهم زدن ترکیب عبارت ...
-
ابن الکناسه
لغتنامه دهخدا
ابن الکناسه . [ اِ نُل ْ ک ُ س َ ] (اِخ )ابومحمد عبداﷲبن یحیی . ابن الکوفی گوید کنیت او ابویحیی و نامش محمدبن عبداﷲبن عبدالاعلی الاسدی الکوفی است . از کوفه به بغداد هجرت کرد و در آنجا مقیم شد و از بزرگان کوفیین ادب و از روات شعر و فصحاء بنی اسد چون ج...
-
ابن السکیت
لغتنامه دهخدا
ابن السکیت . [ اِ نُس ْ س ِک ْ کی ] (اِخ ) ابویوسف یعقوب بن اسحاق سکیت ایرانی خوزی اهوازی ، از مردم قریه ٔ دورق . او در نحو بر پدر مقدم بود چنانکه سکیت در شعر بر او تقدم داشت . مولد او بغداد است ، و یعقوب پس از صحبت بزرگان و ائمه ٔ لغت عصر و استفادات...
-
المام
لغتنامه دهخدا
المام . [ اِ ] (ع مص ) گناه صغیر کردن . (مصادر زوزنی ). مباشر و مرتکب صغایر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ارتکاب لَمَم یعنی گناهان کوچک . (از اقرب الموارد). || گناه کردن . (از اقرب الموارد). || فرودآمدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). فرودآمدن ...
-
مسخ
لغتنامه دهخدا
مسخ . [ م َ ] (ع مص ) صورت برگردانیدن و بدتر کردن . ازآن جمله است مسخه اﷲ قِرداً. (از منتهی الارب ). تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). برگشتن صورت به بدتر از آن . (تاج المصادر بیهقی ). از صورت مردمی بگردانید...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی طاهر طیفور مروروذی مکنی به ابوالفضل . یاقوت گوید: او یکی از بلغاء شعراء و از روات صاحب فهم و مشارالیه درعلم است . و اوست مؤلف تاریخ بغداد در اخبار خلفاء و وزراء و حوادث روزگار آنان که به سال 280 هَ . ق . درگذشت و به ب...