کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرغزل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرغزل
/sarqazal/
معنی
بهترین غزل از غزلهایی که در دیوان شاعری باشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرغزل
لغتنامه دهخدا
سرغزل . [ س َغ َ زَ ] (اِ مرکب ) مطلع غزل . (آنندراج ) (لغت فرس ). || بهترین و برگزیده ٔ غزلها. (آنندراج ).
-
سرغزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] sarqazal بهترین غزل از غزلهایی که در دیوان شاعری باشد.
-
جستوجو در متن
-
خرسار
لغتنامه دهخدا
خرسار. [ خ َ ] (اِخ ) ظاهراً باید نام دیگر خرخیز یا قرقیز باشد. (یادداشت بخط مؤلف ) : حکیمان سرغزل گویند و من بس خرغزل گویم نیم گویی من از نخشب که از المار و خرسارم .سوزنی .
-
حکیم
لغتنامه دهخدا
حکیم . [ ح َ ] (ع ص ، اِ)دانا. (غیاث ). فرزانه . (مفاتیح العلوم ) (فرهنگ اسدی ). فرزان . خردپژوه . داننده . خردمند. دانشمند. || درست کار. (مهذب الاسماء) (السامی ) (زوزنی ). کننده ٔ کارهای سزاوار. || درست گفتار. (دهار)(السامی ) (مهذب الاسماء). || راست...