کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرعتشکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سرعت
واژهنامه آزاد
شِتاب، تُندی.
-
شکن در شکن
لغتنامه دهخدا
شکن در شکن . [ ش ِ ک َ دَ ش ِ ک َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) نغمه در نغمه . با نغمه ها و آهنگهای گوناگون : یکی چامه گوی و دگر چنگ زن سوم پای کوبد شکن در شکن . فردوسی . || شکنج در شکنج . چین در چین . پرچین . پر پیچ و خم : بر او راه ماران شکن در شکن . اسدی ....
-
شکن در شکن
فرهنگ فارسی معین
(ش کَ. دَ. ش کَ) (ص مر.) پیچ در پیچ .
-
کی شکن
لغتنامه دهخدا
کی شکن . [ ] (اِخ ) پسر «کی بهمن » که به دست ترکان گرفتار و کشته شد. (از مجمل التواریخ و القصص ص 46).
-
کنده شکن
لغتنامه دهخدا
کنده شکن . [ ک ُ دَ / دِ ش ِ ک َ] (نف مرکب ) آنکه کنده ٔ هیزم شکند. آنکه با تبر کنده را به قطعات کوچکتری درآورد سوختن را. || (اِ مرکب ) دارکوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گردن شکن
لغتنامه دهخدا
گردن شکن . [ گ َ دَ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) اطلاق آن بر سیّاف و غیرسیّاف نیز آمده . (آنندراج ).
-
broken core
ماهیچهشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] برجستگیهای حجیم و نامنظم با ظاهر شکسته در بخشهای خالی قطعۀ ریختگی که به علت شکسته شدن ماهیچه در درون قالب به وجود میآید
-
obstructionist
نصابشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] فردی که اقدام به نصابشکنی کند
-
ice breaker
یخشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی کشتی با دماغه و سازه و ماشینآلات ویژه برای شکستن یخ سطح دریا و باز کردن راه برای سایر شناورها
-
cracker 2
قفلشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. کسی که بدون اجازه وارد یک سامانۀ رایانهای میشود 2. کسی که بهطور غیرقانونی با شکستن قفل ضدتکثیر به تکثیر نرمافزار میپردازد
-
breakwater
موجشکن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سازهای دیوارمانند، با ساختاری خاص، از کف دریا تا بالاتر از سطح آن، برای حفاظت از محوطه و تأسیسات بندری در برابر امواج
-
نعل شکن
لغتنامه دهخدا
نعل شکن . [ ن َ ش ِ ک َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سومار شهرستان قصرشیرین . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
نعل شکن
لغتنامه دهخدا
نعل شکن . [ ن َ ش ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش میرانشاه شهرستان سنندج . در 22هزارگزی جنوب غربی دیواندره واقع است و 105 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ستم شکن
لغتنامه دهخدا
ستم شکن . [ س ِ ت َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) کنایه از عادل . (آنندراج ). کسی که دفع ظلم کند : زهی ستم شکنی کز حلاوت عدلت دهان راحت کون و مکان شود شیرین .عرفی (از آنندراج ).
-
سپه شکن
لغتنامه دهخدا
سپه شکن . [ س ِ پ َه ْ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) دلیر. برهم زننده ٔ سپاه . که گاه ِ حمله سپاه را در هم شکند و بگریزاند : شه سپه شکن جنگجو ز پیش ملک میان بیشه ٔ گشن اندرون خزید چو مار. فرخی .علی است روز مصاف و نبرد و کوشش و لیک سر سپه شکنان بوعلی شجاع الدی...