کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرعت
/sor'at/
معنی
۱. [مقابلِ کندی] شتاب؛ تندی و تیزی.
۲. (اسم) (فیزیک) مسافت طیشده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده میشود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تعجیل، عجله ≠ آهستگی، بطیء، کندی
۲. تندروی، تندی، شتاب
دیکشنری
celerity, clip, dispatch, expedition, fastness, fleetness, haste, promptness, quickness, rapidity, speed, speediness, swiftness, velocity
-
جستوجوی دقیق
-
سرعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعجیل، عجله ≠ آهستگی، بطیء، کندی ۲. تندروی، تندی، شتاب
-
velocity
سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] در لرزهشناسی، آهنگ انتشار موج لرزهای بدون اشاره به راستایی مشخص
-
سرعت
فرهنگ فارسی معین
(سُ عَ) [ ع . سرعة ] 1 - (مص ل .) تند رفتن . 2 - (اِمص .) تندی .
-
سرعت
لغتنامه دهخدا
سرعت . [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) سرعة. شتاب . مولانا یوسف بن مانع در شرح نصاب نوشته اند که فی الحقیقت معنی سرعت شتاب نیست زیرا که شتاب ترجمه ٔ عجلت است و معنی شتاب زود کردن کاری است . و فرق میان سرعت و عجلت آن است که سرعت عمل بسیار کردن است در زمان اندک ...
-
سرعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سرعة] sor'at ۱. [مقابلِ کندی] شتاب؛ تندی و تیزی.۲. (اسم) (فیزیک) مسافت طیشده در واحد زمان که با کیلومتر، متر بر ثانیه، سال نوری و امثال آن سنجیده میشود.
-
سرعت
دیکشنری فارسی به عربی
استعجال , سرعة , سريع , نسبة
-
سرعت
واژهنامه آزاد
شِتاب، تُندی.
-
واژههای مشابه
-
velocity corridor
گسترۀ سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] محدودۀ قابلقبول از سرعت برانباشت در تحلیل سرعت
-
slack
محدودیت سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] کاهش موقت سرعت قطار تا حد معینی در خط
-
super giant-slalom skiing, super-G
مارپیچ سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] مسابقۀ سرعت در مسیرهای مارپیچ بزرگ که تلفیقی از شیبسُری و مارپیچ بزرگ است
-
سرعت انتقال
واژگان مترادف و متضاد
تندفهمی، تیزهوشی
-
سرعت بخشیدن
واژگان مترادف و متضاد
شتاب کردن، تسریع کردن
-
velocity model, velocity cube
مدل سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] مدل سهبعدی توزیع مکانی سرعت موج لرزهای p
-
speed scale
مقیاس سرعت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نوعی مقیاس ترسیمی که با استفاده از آن میتوان آهنگ سرعت کشتی برداشت یا مسافتی را که در یک زمان مشخص طی کرده است بهراحتی تعیین کرد