کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرطویله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرطویله
/sartavile/
معنی
۱. [منسوخ] طویله؛ اسطبل.
۲. [قدیمی، مجاز] بهترین اسب اسطبل.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
stable
-
جستوجوی دقیق
-
سرطویله
لغتنامه دهخدا
سرطویله . [ س َ طَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) اسب برگزیده . (آنندراج ). اسب که بر سر طناب موسوم به طویله بسته اند. (یادداشت مؤلف ) : شهی که بسته دوصد اسب بردرش غافل که سرطویله ٔ آنهاست اسب چوبینش . واعظ قزوینی . || ممتاز. گزیده : ز دانش گشته مشهور قبیله...
-
سرطویله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] sartavile ۱. [منسوخ] طویله؛ اسطبل.۲. [قدیمی، مجاز] بهترین اسب اسطبل.
-
سرطویله
لهجه و گویش تهرانی
بخش طویله خانه اشراف
-
واژههای مشابه
-
اصطبل و سرطویله
فرهنگ گنجواژه
محل نگهداری چارپایان.
-
واژههای همآوا
-
سر طویله
لهجه و گویش تهرانی
طویله اشراف که گاری و کالسکه در آن میرفت.
-
جستوجو در متن
-
سلاخوری
لغتنامه دهخدا
سلاخوری . [ س َ خوَ / خ ُ ] (اِ مرکب ) مرکب از سل (سر) + آخور + ی است که سرآخور باشد. و به معنی امیر آخور و میراخور و رئیس سرطویله باشد. (دزی ج 1 ص 670).
-
اسپ چوبین
لغتنامه دهخدا
اسپ چوبین . [ اَ پ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسبی که از چوب کنند. || نی که اطفال و بازیگران بر آن سوار شوند . || کنایه از کشتی : بدریا میشدم هر سو شتابان سوار اسپ چوبین همچو طفلان . سلیم . || کنایه از تابوت : شهی که بسته دو صد اسپ بر درش غافل که سر...
-
بست
لغتنامه دهخدا
بست . [ ب َ ] (اِ) سد. (برهان ) (هفت قلزم ). بند و سد. (ناظم الاطباء). || (مص مرخم ) بستن . سد نمودن . (انجمن آرا) (آنندراج ). بستن و سد کردن . (فرهنگ نظام ) : و حصارها بر آمل و ساری بست فرمود و بکهستانها قلعه ها ساخت . (تاریخ طبرستان ).هم از بامدادا...