کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرشکن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرشکن
/saršekan/
معنی
۱. آنکه سر کسی را بشکند.
۲. چیزی که سر را بشکند.
۳. (اسم) [مجاز] طرز تقسیم چیزی میان گروهی که به هرکس حصه و بهرهای برسد.
〈 سرشکن کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]
۱. پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هرکدام حصهای ببرند.
۲. پول یا چیز دیگر را به همین طریق از جماعتی دریافت و جمعآوری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
pro rata
-
جستوجوی دقیق
-
سرشکن
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش کَ) (ص فا.) (عا.) تقسیم وجه یا جنسی میان گروهی .
-
سرشکن
لغتنامه دهخدا
سرشکن . [ س َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) سرشکننده . آنکه سر کسان را بشکند. || (اِمص مرکب ) تقسیم وجه یا جنسی میان گروهی . || دریافت وجه یا جنسی از اهل محلی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سرشکن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) saršekan ۱. آنکه سر کسی را بشکند.۲. چیزی که سر را بشکند.۳. (اسم) [مجاز] طرز تقسیم چیزی میان گروهی که به هرکس حصه و بهرهای برسد.〈 سرشکن کردن: (مصدر متعدی) [مجاز]۱. پولی یا جنسی را میان جماعتی تقسیم کردن که هرکدام حصهای ببرند.۲. پو...
-
سرشکن
لهجه و گویش تهرانی
دنگی، تقبل سهم هزینه
-
واژههای مشابه
-
adjust 1
سرشکن کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] عمل به حداقل رساندن خطاهای دستهای از مشاهدات ازطریق انجام عملیات ریاضی یا فیزیکی یا آماری
-
سرشکن کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش کَ. کَ دَ) (مص م .) (عا.) تقسیم کردن .
-
سرشکن کردن
لغتنامه دهخدا
سرشکن کردن . [ س َ ش ِ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب )تقسیم کردن وجهی یا جنسی بین افراد. || تقسیم کردن باری اضافی را بر بار ستوران : این قدر داغ بر دلم مگذارسرشکن بر تمام اعضا کن . اسماعیل ایما (از بهار عجم ).|| خرجی را به قسمت متساوی کردن میان چند تن . ضرری...
-
adjusted elevation
ارتفاع سرشکنشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] ارتفاعی که از افزودن تصحیح سرشکنی به ارتفاع قائم به دست میآید
-
جستوجو در متن
-
سر و خِشت
فرهنگ گنجواژه
سر و سرشکن.
-
prorate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروتئین، سرشکن کردن، به نسبت تقسیم کردن
-
prorates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروتئین ها، سرشکن کردن، به نسبت تقسیم کردن
-
prorating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشروب خوردن، سرشکن کردن، به نسبت تقسیم کردن
-
traverse adjustment
سرشکنی پیمایش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] اعمال روش کمترین مربعات برای سرشکن کردن پیمایش