کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرشماری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرشماری
/saršo(e)māri/
معنی
شمردن و تعیین کردن عدۀ نفوس یک شهر یا یک کشور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آماربرداری، آمارگیری، احصائیه
فعل
بن گذشته: سرشماری کرد
بن حال: سرشماری کن
دیکشنری
census, head count
-
جستوجوی دقیق
-
سرشماری
واژگان مترادف و متضاد
آماربرداری، آمارگیری، احصائیه
-
census
سرشماری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار، ریاضی] شمردن اعضای جامعه بهطور کامل
-
سرشماری
فرهنگ فارسی معین
(سَ . شُ) (حامص .) شمارش افراد یک شهر یا کشور.
-
سرشماری
لغتنامه دهخدا
سرشماری . [ س َ ش ُ ] (حامص مرکب ) شمارش سکنه ٔ یک شهر. (ناظم الاطباء). آمار گرفتن . آمارگیری از مردم شهر یا ده . || (اِ مرکب ) مالیات سرانه .
-
سرشماری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) saršo(e)māri شمردن و تعیین کردن عدۀ نفوس یک شهر یا یک کشور.
-
سرشماری
دیکشنری فارسی به عربی
احصاء السکان , ضريبة الاعناق ، إحصاءٌ ، أحصاءاتٌ
-
واژههای مشابه
-
سرشماری کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أحصي
-
سرشماری جمعیت
دیکشنری فارسی به عربی
أحصاءُ السُّکّانِ
-
سرشماری اهالی (سکنه)
دیکشنری فارسی به عربی
أحصاءُ السُّکّانِ
-
مأمور سرشماری (آمار)
دیکشنری فارسی به عربی
قائمٌ بالإحصاءِ (إِحصائي)
-
جستوجو در متن
-
أحصاءُ السُّکّانِ
دیکشنری عربی به فارسی
آمارگيري جمعيت , سرشماري جمعيت , سرشماري اهالي (سکنه)
-
body count
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرشماری
-
آمارگیری
واژگان مترادف و متضاد
احصائیه، سرشماری