کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرشستنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرشستنی
لغتنامه دهخدا
سرشستنی . [ س َ ش ُ ت َ ] (ص لیاقت ، اِ مرکب ) آنچه بدان سر شویند: غِسْل ؛ سرشستنی چون خطمی و گل و جز آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ابوغسله
لغتنامه دهخدا
ابوغسله . [ اَ غ ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) گرگ . || سرشستنی ، چون خطمی و گِل ِ سرشوی و مانند آن .
-
صیاح
لغتنامه دهخدا
صیاح . [ ص َی ْ یا ] (ع اِ) بوی خوشی است یا سرشستنی است . (منتهی الارب ). عطر و قیل غِسل . (اقرب الموارد). || (ص ) بانگ کننده . (مهذب الاسماء). آنکه بسیار فریاد کند. (اقرب الموارد).
-
غسل
لغتنامه دهخدا
غسل .[ غ ِ ] (ع اِ) سرشستنی چون خطمی و گل و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه بدان سر شویند، چون خطمی وگل و مانند آن . (از اقرب الموارد). || خطمی . (مهذب الاسماء). در برهان قاطع به این معنی غَسل آمده است . رجوع به غَسل شود. || آب غُسل . (منتهی ...
-
غسلة
لغتنامه دهخدا
غسلة. [ غ ِ ل َ ] (ع اِ) آب غسل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی که با آن غسل کنند. (از اقرب الموارد). || خوشبوی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الطیب عند الامتشاط؛ طیبی که هنگام شانه زدن به کار برند. (اقرب الموارد). || آنچه زنان در سر اندازند وقت ش...
-
حنیذ
لغتنامه دهخدا
حنیذ. [ ح َ ] (ع اِ) بریان کرده . (ترجمان عادل ). گوسپند و گوساله ٔ بریان کرده باشد در مغاکی . || گوسپند گرم که بعد از بریان کردن هنوز آب از آن میچکیده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || بزغاله ٔ لاغر بریان کرده شده . (غیاث ) (آنن...