کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرشاخهدهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
acrotony
سرشاخهدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] شاخهدهی در بالا یا به طرف بالای ساقه
-
واژههای مشابه
-
twig
سرشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] انشعابی نورسته از انتهای شاخه که معمولاً متعلق به فصل سپریشدۀ رویش است
-
سرشاخه
لغتنامه دهخدا
سرشاخه . [ س َ خ َ /خ ِ ] (اِ مرکب ) گلی که بر سر شاخ باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ). شاخه ٔ گل دار. (ناظم الاطباء) : بچهره مایه ٔ حسن گلستان گلی سرشاخه ٔ آتش پرستان . حکیم زلالی (از بهار عجم ).|| نوک شاخه ٔ درخت . (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَ ] (ع ص ) رجل دهی ؛ مرد زیرک و تیزفهم . ج ، دُهاة و دهون . (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَ هی ی ] (ع ص ) عاقل .ج ، ادهیة و دُهَواء. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَهَْ ی ْ ] (ع مص ) زیرک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || زیرک وتیزهوش گفتن کسی را و منسوب کردن به زیرکی و یا عیب و نقص کردن یا عاهت و بلا رسانیدن به کسی .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن به کسی دواهی . (منتهی الار...
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دَهَْ ی ْ ](ع اِمص ) زیرکی و کاردانی و تیزی ذهن و جودت رأی وجودت فهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [ دِ ] (حامص ) حاصل مصدر از ماده ٔ مضارع فعل دادن (= ده + ی ) و همیشه به صورت ترکیب بکار رود: فرماندهی . ناندهی . روزی دهی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دادن شود.
-
دهی
لغتنامه دهخدا
دهی . [دِ ] (ص نسبی ) منسوب به ده . || قروی . روستایی . دهقان . ده نشین . (یادداشت مؤلف ) : چو زر و سیم و سرب و آهن است و مس مردم ز ترک و هندی و شهری و رهگذار و دهی . ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 490).در آن ده که طالع نمودش بهی دهی را ببخشید فرماندهی . ...
-
سرشاخه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
اجاص مجفف , محصول
-
glazing
لعابدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سراميک] نشاندن لعاب بر روی سرامیکافزار (ceramic ware)
-
signalling 1
نشانکدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] استفاده از نشانکها/ سیگنالها برای برقراری و واپایش ارتباطات متـ . سیگنالدهی
-
addressing
نشانیدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. در زمینۀ نرمافزار، فرایند تعیین مکان یک خانه معین از حافظه 2. در زمینۀ کاربرد، فرایند تعیین محلی در یک شبکۀ ارتباطی که باید پیامی به آنجا برود
-
assignment
نسبتدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] عملی که در آن مقداری مشخص را به یک متغیر در برنامه میدهند