کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرشاخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
twig
سرشاخه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] انشعابی نورسته از انتهای شاخه که معمولاً متعلق به فصل سپریشدۀ رویش است
-
سرشاخه
لغتنامه دهخدا
سرشاخه . [ س َ خ َ /خ ِ ] (اِ مرکب ) گلی که بر سر شاخ باشد. (بهار عجم ) (آنندراج ). شاخه ٔ گل دار. (ناظم الاطباء) : بچهره مایه ٔ حسن گلستان گلی سرشاخه ٔ آتش پرستان . حکیم زلالی (از بهار عجم ).|| نوک شاخه ٔ درخت . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
acrotony
سرشاخهدهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم باغبانی] شاخهدهی در بالا یا به طرف بالای ساقه
-
سرشاخه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
اجاص مجفف , محصول
-
جستوجو در متن
-
tiphead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرشاخه
-
thornhead
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرشاخه
-
tiptoes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرشاخه ها
-
jumping bristletail
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پریدن سرشاخه
-
spearhead-shaped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرشاخه شکل
-
brushwood
شاخال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] درختچهها و سرشاخههای قطعشده یا افتاده
-
خلاشه
لهجه و گویش تهرانی
چوب کبریت، سرشاخه خشک
-
انجیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'anjirak گیاهی از تیرۀ آلاله، که سرشاخههای سمّی آن خاصیت دارویی دارد.
-
pruned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ شده، هرس کردن، اراستن، سرشاخه زدن، ساده کردن