کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
concealer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرسره، ساتر
-
skating rink
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکیت باز، سرسره
-
skates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکیت ها، ادم پست، اسب مردنی، لقمه ماهی، ماهی چهار گوش، کفش یخ بازی، کفش چرخدار، اسکیت بازی کردن، سرسره بازی کردن
-
چپچله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čapčale ۱. زمین لغزنده و مرطوب.۲. جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند؛ سرسره؛ چچله؛ لخشک.
-
یخ بازی
لغتنامه دهخدا
یخ بازی . [ ی َ ] (حامص مرکب ) بازی که با سریدن روی یخ کنند. سرسره بازی .یخ ماله . || پاتیناژ. سریدن روی یخ ، خواه روی یخی که از آب فسرده بر روی زمین بر اثر سرمای شدید باشد، یا یخی که مصنوعاً در محلهای معین به همین منظور تهیه دیده باشند.
-
چیچله
لغتنامه دهخدا
چیچله . [ چی چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) پشته ٔ نرمی که بچه ها بر آن سرخورند. سرسره . زُحلوفَه : خارج ، برون . جَمد، یخ و زحلوفه ، چیچله داخل ، درون طبق ته وضوضاست مشغله .(نصاب الصبیان ).
-
slides
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسلایدها، لغزش، لغزنده، سرسره، سراشیبی، ریزش، کشو، سر، سرازیری، اسباب لغزنده، پس وپیش رونده، توسراندنی، تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری، لغزیدن، سر خوردن، سریدن
-
یخ لخشک
لغتنامه دهخدا
یخ لخشک . [ ی َ ل َش َ ] (اِ مرکب ) یخی که بر روی آن می لغزند و لغزش می خورند. (ناظم الاطباء). || لغزش که اطفال دریخ بستن کنند و این بازی اطفال است . (آنندراج ). یخ بازی . سرسره بازی . بازی لیز خوردن روی یخ : باز از وصف ملحدی بیشک می رود خامه ام به ی...
-
زلاجة
دیکشنری عربی به فارسی
نوعي سورتمه کوچک , يارو , ادم پست , اسب مردني , لقمه ماهي , ماهي چهار گوش , کفش يخ بازي , سرخوردن , اسکيت بازي کردن , سرسره بازي کردن , کفش چرخدار , سورتمه , سورتمه راندن , با سورتمه حمل کردن , غلتک , چکش اهنگري , پتک , پتک زدن , درشکه سورتمه
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] sor ۱. لغزنده.۲. (بن مضارعِ سریدن) = سُریدن〈 سُر خوردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. لیز خوردن؛ سریدن؛ لغزیدن.۲. از روی سرسره یا جای سراشیب خزیدن و فرود آمدن.〈 سُر دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] چیزی را در جای صاف و هموار لغزاندن و...
-
رمزک
لغتنامه دهخدا
رمزک . [ رَ زَ ] (اِ) زحلوقة. (مهذب الاسماء). زحلوکة. (منتهی الارب ). زحلوفة. جای لغزیدن کودکان از بالا به نشیب . (از منتهی الارب ذیل لغت زحلوکة).لخشک . چپچله . چچله . ترترک . رمژک . خیزنده . (از برهان قاطع). سرسره . نوعی از بازی است و آن چنان باشد ک...
-
چچله
لغتنامه دهخدا
چچله . [ چ َ چ َ ل َ / ل ِ ] (اِ) بمعنی چپچله است که زمین پر گل ولای و لغزنده باشد. (برهان ) (آنندراج ). زمینی را گویند که پر آب وگل باشد چنانکه پای در آن بلغزد. (جهانگیری ). چپچله و زمین پر گل ولای . (ناظم الاطباء) خلاب و خلاش . (جهانگیری ). رجوع به...
-
هبوط
دیکشنری عربی به فارسی
کاهش , شيب پيدا کردن , رد کردن , نپذيرفتن , صرف کردن(اسم ياضمير) , زوال , انحطاط , خم شدن , مايل شدن , رو بزوال گذاردن , تنزل کردن , کاستن , نسب , نژاد , نزول , هبوط , غوطه , شيرجه , گودال عميق , سرازيري تند , سقوط سنگين , فرو بردن , غوطه ورساختن , ش...
-
چپچله
لغتنامه دهخدا
چپچله . [ چ َ چ َل َ / ل ِ ] (اِ) زمین پر آب و گل را گویند که پای مردم و حیوانات دیگر در آن بلغزد. (برهان ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). خلاب . خلاس . رجوع به خلاب و خلاس شود. || کوهپاره ٔ نرمی را گویند که طفلان بر آن لغزند. (برهان ). پشته ٔ بلند یا ک...