کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرسره
/sorsore/
معنی
۱. نوعی وسیلۀ بازی کودکان دارای پلکان و یک سطح صاف شیبدار.
۲. جای لیز و سراشیب؛ جای سُر خوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
chute, slide
-
جستوجوی دقیق
-
slipway 1/ slip way 1, slip2, building berth, building slip, stocks
سرسره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سطح شیبداری که شیب آن بهسمت آب است و از آن برای بهآباندازی شناور یا از آب کشیدن آن برای تعمیر استفاده میکنند
-
سرسره
لغتنامه دهخدا
سرسره . [ س ُ س ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جای بازی و لیز خوردن از برف . سراشیبی که در آن توان به سریدن به زیر رفت . (یادداشت مؤلف ).
-
سرسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sorsore ۱. نوعی وسیلۀ بازی کودکان دارای پلکان و یک سطح صاف شیبدار.۲. جای لیز و سراشیب؛ جای سُر خوردن.
-
سرسره
دیکشنری فارسی به عربی
هبوط
-
سرسره
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: --------- طاری: --------- طامه ای: lizlizi طرقی: telalizni کشه ای: --------- نطنزی: ---------
-
واژههای مشابه
-
نوده سرسره
لغتنامه دهخدا
نوده سرسره . [ ن َ دِ هَِ س ُ س ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کراب بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار، در 36 هزارگزی شمال غربی سبزوار بر سر راه سبزوار به نقاب در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 729 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش میوه ها و غلات ، شغل م...
-
marine railway, slipway2, patent slip
سرسرۀ ریلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سطحی شیبدار در ساحل رودخانه یا بندر که بر روی آن ریل نصب میشود و شناور پس از قرار گرفتن بر روی پایههایی بر روی این ریل به بالا یا به پایین حرکت داده میشود
-
سرسره بازی
لغتنامه دهخدا
سرسره بازی . [ س ُ س ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با سرسره . لغزیدن بر روی یخ و برف .
-
slip dock
سرسرۀ حوضچهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی سرسرۀ ریلی ویژۀ حوضچه که تغییرات جزرومد بر آن تأثیری ندارد و شناور پس از بالاکشیدهشدن از آن در درون حوضچه قرار میگیرد
-
سرسره بازی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
زلاجة
-
سِرسِره، سِرسِرک، سیر سیرک
لهجه و گویش تهرانی
حشرهای شبیه ملخ و سبز رنگ که در مرغزارها صدای یکنواختی میسازد.
-
سُرسُره، سروندن، سریدن
لهجه و گویش تهرانی
لغزیدن
-
واژههای همآوا
-
صرصره
لغتنامه دهخدا
صرصره . [ ص َص َ رَ ] (ع مص ) بانگ کردن باز. (دهار). بانگ باز. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). سخت بانگ کردن . بانگ کردن ورکاک . بانگ کردن چرغ و مانند آن . (منتهی الارب ).