کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسخت کله شق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرسخت کله شق
دیکشنری فارسی به عربی
شرس
-
جستوجو در متن
-
bullish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صعودی، سرسخت کله شق
-
کله شق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] kallešaq[q] سرسخت؛ خودرٲی؛ لجوج.
-
قد
فرهنگ فارسی معین
(قُ دّ) (ص .) (عا.) یکدنده ، کله شق ، سرسخت .
-
شرس
دیکشنری عربی به فارسی
حيواني , پست , بي شعور , درشت , خشن , ددمنش , سرسخت کله شق , وحشي , سبع
-
عنيد
دیکشنری عربی به فارسی
نرم نشدني , سخت , سنگدل , بي شفقت , تسليم نشدني , خود سر , سرپيچ , متمرد , خود سرانه , لجوج , خيره سر , ستيزه جو , لجوجانه , رام نشدني , قاطر مانند , چموش , کله شق , ترشرو , سرسخت , خود راي , غوغايي , پرهياهو , پر سر و صدا , دعوايي , مستبد , سمج , خو...
-
خودرای
لغتنامه دهخدا
خودرای .[ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) خودسر. (ناظم الاطباء). مستبد. مستبد برأی . کله شق . لجباز. لجوج . عنود. یک پهلو. یک دنده . سرسخت . (یادداشت بخط مؤلف ) : دل خودرای مرا لاغرکانند مطیعمن ندانم چه کنم با دل یا رب زنهار. فرخی .نکنند آنچه رأی و کام ک...
-
لجوج
لغتنامه دهخدا
لجوج . [ ل َ ] (ع ص ) ستیهنده . لجوجة (الهاء للمبالغة). (منتهی الارب ). ژکاره . (لغت نامه ٔ اسدی ). ستیزه کیش . (مهذب الاسماء). عنید. ستهنده . (دهار) (زمخشری ). لج کننده بسیار. لج باز. خِلف ْ. (منتهی الارب ). ستیزه کننده . سِترگ . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ ...