کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسبزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرسبزی
/sarsabzi/
معنی
۱. طراوت؛ شادابی.
۲. شادکامی؛ کامکاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
خرمی، طراوت، نزهت ≠ پژمردگی
دیکشنری
luxuriance, verdure
-
جستوجوی دقیق
-
سرسبزی
واژگان مترادف و متضاد
خرمی، طراوت، نزهت ≠ پژمردگی
-
سرسبزی
لغتنامه دهخدا
سرسبزی . [س َ س َ ] (حامص مرکب ) کنایه از حیات و زندگی . (آنندراج ) (انجمن آرا). تازگی . طراوت . خرمی : هرچند چشم زخمی چنین افتاد به سرسبزی و اقبال و بقای خداوند همه در توان یافت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 558).رونق حسن تو رفته ست ای پسراز نهال خشک سرسب...
-
سرسبزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarsabzi ۱. طراوت؛ شادابی.۲. شادکامی؛ کامکاری.
-
جستوجو در متن
-
خضرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خضرة] [قدیمی] xozrat سرسبزی.
-
peacelessness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرسبزی
-
باغ و باغچه
فرهنگ گنجواژه
سرسبزی.
-
prosperity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رفاه، کامیابی، موفقیت، کامکاری، سرسبزی
-
verdures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گلابی، سبزی، سبزه، سرسبزی، تازگی سبزیجات
-
verdancies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سبیل، تازگی، حالت سبزی، خامی، سرسبزی
-
flourish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکوفا شدن، جلوه، سرسبزی، تزئينات نگارشی، نشو و نما کردن، رشد کردن، زینت کاری کردن، شکفتن، برومند شدن، اباد شدن، گل کردن
-
flourishes
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شکوفا می شود، جلوه، سرسبزی، تزئينات نگارشی، نشو و نما کردن، رشد کردن، زینت کاری کردن، شکفتن، برومند شدن، اباد شدن، گل کردن
-
ولامدر
واژهنامه آزاد
نام یک روستای تاریخی در استان قزوین؛ به علت سرسبزی و آبادانی این محل، در سال های اخیر، آن را ولامدر به معنی «دربهشت» نامیده اند.
-
نزهت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خرمی، سرسبزی، طراوت ۲. پاکی، پاکیزگی ۳. شادی، نشاط ۴. تفریح، خوشگذرانی، سیر، گردش، گشت ۵. پاکدامنی، عفاف
-
وادی عذراء
لغتنامه دهخدا
وادی عذراء. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ سرسبزی است در سرقسطه ٔ اندلس که از باغها و اشجار زیبا احاطه شده است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 191).