کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرد یافتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرد یافتن
معنی
(سَ. تَ) (مص ل .) سرد شدن ، احساس سرما کردن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرد یافتن
فرهنگ فارسی معین
(سَ. تَ) (مص ل .) سرد شدن ، احساس سرما کردن .
-
واژههای مشابه
-
سَّرْدِ
فرهنگ واژگان قرآن
بافتن زره
-
سرد سرد
لهجه و گویش تهرانی
خیلی سرد
-
گریه ٔ سرد
لغتنامه دهخدا
گریه ٔ سرد. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ ی ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گریه که از شادی بهم رسد. گریه ٔ دروغ که از درد دل نباشد. (از آنندراج ) : گریه های سرد زاهد را نماید کار سست میشود از ریزش باران وی دیوار سست .بدیع نصیرآبادی (از آنندراج ).
-
کانی سرد
لغتنامه دهخدا
کانی سرد. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع در 10هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 7500 گزی شمال باختری شوسه ٔ میاندوآب به مهاباد. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل و دارای 103 تن سکنه است . از سیمین رود مشروب میشو...
-
dead locomotive
لوکوموتیو سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] لوکوموتیوی که به هر دلیل از نیروی کِشندۀ آن نمیتوان استفاده کرد
-
cold light
نور سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] بخشی از طیف نور مرئی که فاقد طولِموج فروسرخ است
-
سرد شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خنک شدن، یخ شدن ۲. یخ کردن ۳. بیروح شدن، خشکشدن ۴. بیمیل شدن ۵. ناامید شدن، دلسردشدن ۶. دلزده شدن، ملول گشتن ۷. بیشورشدن، از هیجان افتادن ۸. بیاعتنا گشتن ۹. مردن
-
سرد کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیمیل کردن، وازده کردن، دلزده کردن ۲. خنک کردن، گرمازدایی کردن
-
cold anticyclone
واچرخند سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← واچرخند سردهسته
-
chemical cure repair, cold cure repair
وصلۀ سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] وصلهای که با مواد شیمیایی و در دمای محیط پخت میشود
-
cold front
جبهۀ سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] جبهۀ ناهمرسیده یا بخشی از آن که به گونهای حرکت میکند که هوای سردتر جانشین هوای گرمتر میشود
-
cold war
جنگ سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] وضعیت خصمانۀ حاد میان دو ابرقدرت، همراه با مسابقۀ تسلیحاتی و برخورد دیپلماتی و جنگ روانی و انواع اقدامات خصمانه که به عملیات آشکار و مستقیم نظامی بین آنها منجر نشود
-
cold cyclone
چرخند سرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← چرخند سردهسته