کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
unflappability
دیکشنری انگلیسی به فارسی
unflappability، خون سردی
-
sangfroid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sangfroid، خون سردی
-
نبات و بارهنگ
فرهنگ گنجواژه
از داروهای گیاهی،ضد سردی.
-
برودت
واژهنامه آزاد
سردی، سرما، خنکی.
-
حصب
لغتنامه دهخدا
حصب . [ ح َ ص ِ ] (ع ص ) شیر که کف از او برنیاید از سردی . || شیر که از سردی مسکه وی نه برآید.
-
ثقل
واژهنامه آزاد
دل درد گرفتن بر اثر خوردن میوه کال سردی کردن دچار سردی مزاج شدن بر اثر خوردن میوه نارس
-
زم
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) سرما، سردی .
-
سرما
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ په . ] (اِ.) سردی ، ضدگرما.
-
iciness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
یخ زدگی، سردی، حالت یخی
-
لو دروکه
واژهنامه آزاد
لرزش لب و فک در اثر سردی هوا
-
گرما
واژگان مترادف و متضاد
تف، حرارت، دما، گرمش، گرمی ≠ برودت، سردی
-
برودت
واژگان مترادف و متضاد
۱. خنکی، سردی، سرما ≠ حرارت ۲. سردیمزاج
-
بیمیلی
واژگان مترادف و متضاد
بیرغبتی، دلزدگی، سردی، نفرت ≠ تمایل، علاقهمندی
-
disregards
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی توجهی، سردی، نادیده گرفتن، اعتنآء نکردن
-
indifference
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی تفاوتی، سهل انگاری، بی علاقگی، لاقیدی، سردی