کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سردقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سردقة
لغتنامه دهخدا
سردقة. [ س َ دَ ق َ ] (ع مص ) سراپرده کردن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). خانه را مسردق کردن . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
صردغة
لغتنامه دهخدا
صردغة. [ ص ُ دُ غ َ ] (ع اِ) گوشت پاره ای بی استخوان زیر هر دو طرف پهنای گردن گوسفند و آن مر گوسفندان را به منزله ٔ بادره است مر انسان را و این مروی است از امالی هجری . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مسردق
لغتنامه دهخدا
مسردق . [ م ُ س َ دَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سردقة. رجوع به سردقة شود. || بیت مسردق ؛ خانه با سراپرده ، یا آن که پایین و بالای آن هر دو پرده کشیده باشند. (منتهی الارب ). خانه که بالا وپائین آن همگی بسته شده باشد. (از اقرب الموارد).