کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سردست افشاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سردست افشاندن
لغتنامه دهخدا
سردست افشاندن . [ س َ رِ دَ اَ دَ ] (مص مرکب )کنایه از غضب کردن . || ترک دادن . || رقص کردن و رقاصی نمودن . (آنندراج ) (برهان ).
-
واژههای مشابه
-
دکمه سردست
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
سردست پیراهن مردانه
دیکشنری فارسی به عربی
کفة
-
جستوجو در متن
-
برفشاندن
لغتنامه دهخدا
برفشاندن . [ ب َ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) برافشاندن . حرکت دادن دست را تا هرچه در دست باشد بیفتد. (آنندراج ). || ریختن . پاشیدن : چو ممکن گرد امکان برفشاندبجز واجب دگر چیزی نماند. شبستری .- آتش خشم و کین برفشاندن ؛ سخت خشمگین شدن . نمودن خشم : فرست...