کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخ مایل به قرمز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
fryer
سرخ کن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] وسیلهای برای پختن مواد غذایی در روغن داغ
-
protanopia, anerythropsia, red blindness
سرخکوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] اختلالی در تشخیص رنگ که در آن فرد مبتلا توانایی تشخیص رنگ سرخ را از زرد و سبز ندارد
-
flare 3
سرخهاله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] سرخی اطراف ورم کهیری که واکنش پوست در برابر آلرژی است
-
آب سرخ
فرهنگ فارسی معین
(بِ سُ) (اِمر.) شراب .
-
سرخ شدن
فرهنگ فارسی معین
(سُ . شُ دَ) (مص ل .) 1 - کنایه از: خشمگین شدن . 2 - شرمسار شدن .
-
تل سرخ
لغتنامه دهخدا
تل سرخ . [ ت ُ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کام فیروز است که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع است و290 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
دیمه سرخ
لغتنامه دهخدا
دیمه سرخ . [ م ِ س ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان اربعه پائین (سفلا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد با 12 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
ده سرخ
لغتنامه دهخدا
ده سرخ . [ دِه ْ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چولائی خانه بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 35هزارگزی شمال خاوری مشهد دارای 550 تن سکنه است . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده سرخ
لغتنامه دهخدا
ده سرخ . [ دِه ْ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیوه ژن بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 53هزارگزی شمال فریمان . دارای 847 تن سکنه است . آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده سرخ
لغتنامه دهخدا
ده سرخ . [ دِه ْ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جوانرود بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج . واقع در 40هزارگزی جنوب خاوری پاوه . سکنه ٔ آن 275 تن . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
ده سرخ
لغتنامه دهخدا
ده سرخ .[ دِه ْ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولدبیگی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان . واقع در 12هزارگزی جنوب خاوری نهرآب . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از چشمه های کوچک متعدد راه آن تابستان اتومبیل می توان برد. ساکنین از ایل ولدبیگی هستند. (از فرهنگ جغراف...
-
زبان سرخ
لغتنامه دهخدا
زبان سرخ . [ زَ ن ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زبان ، عضو معروف . (آنندراج ) : سرسبز از زبان سرخ خود بر باد داد آنکس که از اهل سخن چون طوطی از تقلید سر بر زد.میرزا عبدالغنی قبول (از آنندراج ).
-
سرخ بنگال
لغتنامه دهخدا
سرخ بنگال . [ س ُ ب ِ ] (اِ مرکب ) جسمی است غیرمحلول در آب و محلول در آبگونه های قلیایی و آن را برای امتحانات کبد بکار میبرند. (از درمانشناسی عطایی ص 342).
-
سرخ خنگ
لغتنامه دهخدا
سرخ خنگ . [ س ُ خ ِ ] (اِ مرکب ) اشهب . اشقر. (مهذب الاسماء). صفت اسب است .
-
سرخ زرده
لغتنامه دهخدا
سرخ زرده . [ س ُ زَ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از اسب باشد. (آنندراج ).