کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گلوی سرخ
لغتنامه دهخدا
گلوی سرخ . [ گ ُ / گ َ ی ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرخ روده راگویند و آن محل گذشتن آب و دانه است . (برهان ) (آنندراج ). مری ، گلوی سرخ مردم و گوسپند و جز آن و آن سر معده و شکنبه است ، چسبیده به حلقوم . (منتهی الارب ).
-
گله سرخ
لغتنامه دهخدا
گله سرخ . [ گ َ ل َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ززوماهروبخش الیگودرز شهرستان بروجرد که در 70هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 29هزارگزی جنوب خاور راه شوسه ٔ ازنا به درود واقع شده است ، هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 257 تن است . آب آنجا از چشمه و قنات تأ...
-
گنبد سرخ
لغتنامه دهخدا
گنبد سرخ . [ گُم ْ ب َ دِ س ُ ] (اِخ ) این گنبد از میان پنج بقعه ٔ مراغه قدیم تر است ، بنایی است مربع و گنبدی مقرنس دارد که هنوز باقی است . این بقعه مرکب است از اطاقی که بر سکوی بلند قرار دارد و در میان سکو دخمه ای ساخته اند، این دخمه به هیچ وجه با ا...
-
گلو سرخ
لغتنامه دهخدا
گلو سرخ . [ گ ُ / گ َ س ُ ] (اِ مرکب ) مری و آن معده ٔ آدمی و شکمبه ٔ حیوان است چسبیده به حلقوم . (ولف ). غلقمه . (منتهی الارب ): فؤاد؛ آنچه به گلوسرخ آویخته باشد از گلو و شش و دل . (منتهی الارب ).
-
گور سرخ
لغتنامه دهخدا
گور سرخ . [ رِ س ُ] (اِخ ) نام امام زاده ای در گرگان . حمداﷲ مستوفی آرد: «و از مزار اکابر، تربت محمدبن جعفر صادق و آن مزار به گور سرخ مشهور است و در آنجا دو سنگ آسیا است هر یک را بیست گز قطر و دو گز ضخم ». (نزهة القلوب مقاله ٔ ثالثه چ لسترنج ص 159). ...
-
کلاته سرخ
لغتنامه دهخدا
کلاته سرخ . [ ک َ ت ِ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیر کوه بخش قاین شهرستان بیرجند. محلی جلگه ای و گرم سیر است و سکنه 330 تن . آب آنجا از چاه ، محصول آن غلات و شغل مردم زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
کهریز سرخ
لغتنامه دهخدا
کهریز سرخ . [ ک َ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان بربرد است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 340 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
گوگرد سرخ
لغتنامه دهخدا
گوگرد سرخ . [ گ ِ دِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اکسیر است . (غیاث ). گوگرد احمر. کبریت احمر.کنایه از اکسیر، چرا که اکسیر از او ساخته شود و آن جزو اعظم اکسیر است . (غیاث اللغات ). لقب زر است در اصطلاح کیمیاگران . (گنجینه ٔ گنجوی ص 338) : گر خاک بدا...
-
گونه سرخ
لغتنامه دهخدا
گونه سرخ . [ ن ِ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مزارعی بخش برازجان شهرستان بوشهر. واقع در 42هزارگزی شمال برازجان و 7هزارگزی رودخانه ٔ شاپور. دامنه ٔ کوه و هوای آن گرمسیر وسکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شاپور و چاه تأمین میشود. محصولات آن ...
-
گیل سرخ
لغتنامه دهخدا
گیل سرخ . [ س ُ ] (اِ مرکب ) نام فارسی زُعرور باشد. (مخزن الادویه ). گیلک . گیل . رجوع به زعرور شود.
-
کال سرخ
لغتنامه دهخدا
کال سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه واقعدر 7هزارگزی شمال باختری رشخوار دامنه و گرمسیر است و 40 تن سکنه دارد محصول آن عبارت است از غلات ، پنبه ، شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است . و راههای آن مالر...
-
کان سرخ
لغتنامه دهخدا
کان سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 18هزارگزی جنوب الیگودرز کنار راه مالرو خلیل آباد به ده سفید. ناحیه ای است واقع در جلگه معتدل ، دارای 773 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است ....
-
کانی سرخ
لغتنامه دهخدا
کانی سرخ . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش اشنویه ٔ شهرستان ارومیه واقع در 5هزارگزی اشنویه و یک هزارگزی شمال راه ارابه رو خورشت . ناحیه ای است واقع دردامنه ٔ سردسیر، سالم و دارای 81 تن سکنه . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصولاتش غلات و ...
-
کانی سرخ
لغتنامه دهخدا
کانی سرخ . [ س ُ ](اِخ ) دهی است از دهستان تیلکوه بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج . واقع در 54هزارگزی شمال باختری دیواندره و 11هزارگزی شمال شوسه ٔ سقز. ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 240 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات ، حبوب ، توت...
-
گردنه سرخ
لغتنامه دهخدا
گردنه سرخ . [ گ َ دَ ن َ س ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است ازدهستان مسکون بخش جبال بارز شهرستان جیرفت ، واقع در 1000گزی مسکون و سر راه شوسه ٔ بم به سبزواران . دارای 8 تن جمعیت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).