کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخچشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هم چشمی
لغتنامه دهخدا
هم چشمی . [ هََ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) رقابت و برابری نمودن . (یادداشت مؤلف ). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است .- هم چشمی کردن ؛ رقابت کردن . رجوع به هم چشم شود.
-
یک چشمی
لغتنامه دهخدا
یک چشمی . [ ی َ/ ی ِ چ َ / چ ِ ] (ص نسبی ) واحدالعین . دارای یک چشم . (از ناظم الاطباء). و رجوع به یک چشم شود. || (ق مرکب ) با یک چشم . با یک دیده . به وسیله ٔ یک چشم . (یادداشت مؤلف ). || (حامص مرکب ) به یک نظر همه نیک و بد را دیدن . (آنندراج ) (غی...
-
eyepiece, ocular
چشمی 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] عدسی یا سامانهای اپتیکی در ریزبین که جلوی چشم ناظر قرار میگیرد
-
چشمی 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ← درونچشمی
-
peep-sight/ peep sight
چشمی 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ابزاری برای هدفگیری که بر روی بازوی زبرین کمان نصب میشود و دارای یک صفحۀ عمودی و تیغۀ افقی متحرک و قابل تنظیم است
-
combined sight
چشمی ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] افزارۀ نشانهگیری سلاح با توانایی کارکرد در بیش از یک وضعیت
-
anchor eye
چشمی لنگر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سوراخی در قسمت بالای تنۀ لنگر که محل عبور یا اتصال بخو یا حلقۀ زنجیر است
-
augen structure, eye structure
ساختار چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری در برخی از شیستها و گنیسها و گرانیتها که در آن برخی از اجزای سازنده (کوارتز، فلدسپار، گارنت) به شکل بیضی یا عدسی فشرده شده و با پولکهایی از میکا احاطه شدهاند
-
exophthalmos
برونچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بیرونزدگی کرۀ چشم از چشمخانه
-
visual approach
تقرب چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] تقرب در وضعیت پرواز با دستگاه که ادامۀ آن با دیدن زمین بهصورت پرواز با دید تداوم مییابد
-
monocular
تکچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ویژگی وسیلهای که برای تجهیز یک چشم طراحی یا ساخته میشود
-
intraocular
درونچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ویژگی نوعی دارورسانی که در آن مادۀ دارویی در درون حفرۀ چشم چکانده میشود متـ . چشمی 2
-
eye rot
پوسیدگی چشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوسیدگی به شکل چشم در میوه براثر عوامل مختلف
-
xerophthalmia
خشکچشمی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] خشکی غیرطبیعی قرنیۀ چشم که در نتیجۀ آن قرنیه شفافیت خود را از دست میدهد و کراتینی (kratinized) میشود
-
تنگ چشمی
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) (اِمص .) بُخل ، حسادت .