کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخوشیزا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
euphorogenic
سرخوشیزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ویژگی حادثهای غالباً غیرمنتظره که نگرش فرد را از حالتی که میتواند خنثی یا افسرده یا برانگیخته یا خوشبین باشد تغییر دهد
-
واژههای مشابه
-
سرخوشی
واژگان مترادف و متضاد
سرمستی، سرور، شادمانی، شادمانگی، مستی، نشاط، نشئگی ≠ خماری
-
euphoria
سرخوشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] شادمانی و خرسندیای که وضعیت واقعی خُلقی فرد نیست
-
سرخوشی
لغتنامه دهخدا
سرخوشی . [ س َ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) سرور و نشأه ٔ شراب . || مستی به اعتدال . (غیاث ) (آنندراج ) : بوقت سرخوشی از آه و ناله ٔ عشاق به صوت و نغمه ٔ چنگ و چغانه یاد آرید. حافظ.|| نیم مستی . (غیاث ) (آنندراج ).
-
سرخوشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarxoši خوشحالی؛ سرور؛ سرمستی.
-
زا
لغتنامه دهخدا
زا. (اِمص ) در تداول بمعنی زایش .- سر زا رفتن ؛ مردن زن گاه بارنهادن . || (نف ) مخفف زاینده . افزاینده : سخت زا.- نازا ؛ عقیم . ماده ای که بچه نیاورد. || (ن مف )مخفف زاییده .- تازه زا ؛ تازه زائیده .مولودی که تازه به دنیا آمده .
-
زا
لغتنامه دهخدا
زا. [ زُ اِ] (اِخ ) نام دختری است از احفاد کنستان تن پورنی روژنت که امپراطور بیزانس بوده و سلطنت وی از 912 تا 959 م . امتداد داشت و برحسب تحقیقاتی که شده است نسب خود را به اشکانیان می رسانید. زُاِ به همسری کنستان تن مونوماک امپراطور بیزانس (1046-1054...
-
زا
لهجه و گویش تهرانی
زائیدن.
-
euphoriant
سرخوشیآور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] مادهای که احساس لذت و سرخوشی فراوان ایجاد میکند
-
عسل زا
لغتنامه دهخدا
عسل زا.[ ع َ س َ ] (نف مرکب ) عسل زاینده . ایجادکننده ٔ عسل .
-
کوه زا
لغتنامه دهخدا
کوه زا.(نف مرکب ) کوه زاینده . (اصطلاح زمین شناسی ) تولیدکننده ٔ کوه . جنبشها و حرکات و چین خوردگیهایی که در سطح زمین موجب پیدایش کوهها شود. (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوه زایی شود.
-
myogenetic, myogenic 1
ماهیچهزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مربوط به ماهیچهزایی
-
methanogen
متانزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] ریزاندامگانی که در محیطهای بیهوازی یافت میشود و متان یکی از محصولات سوختوساز آن است
-
teratogen
ناهنجاریزا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] دارویی که مصرف آن در مرحلۀ خاصی از بارداری باعث پیدایش نقص در جنین شود