کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرخو
لغتنامه دهخدا
سرخو. [ س ُ ] (اِ مرکب ) سرخجه و آن جوششی است که بیشتر اطفال را در بدن بهم میرسد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سرخجه ، سرخزه ، سرخژه شود.
-
جستوجو در متن
-
red snapper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
snapper قرمز، ماهی سرخو
-
سرخجه
لغتنامه دهخدا
سرخجه . [ س ُ خ ِ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) سرخزه .سرخژه . سرخچه . رجوع کنید به سرخژه و سرخو. دزفولی «سریزه » ، گیلکی «سورخجه » . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نوعی از دمیدگی و حصبه باشد که بیشتر کودکان را بهم میرسد و آن جوششی بود سرخ رنگ و علامت آن تب ...