کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرخه
/sorxe/
معنی
۱. (زیستشناسی) نوعی کبوتر سرخرنگ.
۲. (زیستشناسی) کرمی کوچک و سرخرنگ که از آفتهای درخت خرما است و پیش از رسیدن خرما داخل آن شده و باعث ریختن میوۀ درخت میشود.
۳. [قدیمی] سرخ؛ سرخرنگ.
۴. (زیستشناسی) [قدیمی] مِری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از سبزوار که سرخه سبزوار گویند. (رشیدی ).
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 335 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و یونجه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان عباسی بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 266 تن سکنه است . آب آن از چشمه . محصول آن غلات و دارای قلمستان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند. دارای 120 تن سکنه است . آب آن از رودخانه . محصول آن غلات ، پنبه ، زردآلو. شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بنمعلای بخش شوش شهرستان دزفول . دارای 200 تن سکنه است . آب آن از رودخانه ٔ کرخه . محصول آن غلات ، برنج ، کنجد است . ساکنین از طایفه ٔ عشایر می باشند. دارای پاسگاه ژاندارمری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج...
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) نام پسر افراسیاب است که فرامرز او را زنده گرفت و رستم به کین سیاوش بکشت . (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ) : ز کندآوران سرخه را پیش خواندز رستم فراوان سخنها براند. فردوسی .تا افراسیاب بشکست و سرخه کشته شد. (مجمل التواریخ و ا...
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است از مضافات سمنان . دهی از سمنان که سرخه سمنان گویند. (برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). از بلوکات ولایت سمنان ودامغان خراسان . عده ٔ قرا 50. مساحت 12 فرسخ . مرکز سرخه . حد شمال شرقی سنگسر است . (جغرافیای سیاسی کیهان...
-
سرخه
لغتنامه دهخدا
سرخه . [ س ُ خ َ / خ ِ ] (اِ) نام نوعی از کبوتر سرخ رنگ . (برهان ). نوعی است از کبوتران به سرخی مایل . (رشیدی ) (جهانگیری ).
-
سرخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sorxe ۱. (زیستشناسی) نوعی کبوتر سرخرنگ.۲. (زیستشناسی) کرمی کوچک و سرخرنگ که از آفتهای درخت خرما است و پیش از رسیدن خرما داخل آن شده و باعث ریختن میوۀ درخت میشود.۳. [قدیمی] سرخ؛ سرخرنگ.۴. (زیستشناسی) [قدیمی] مِری.
-
واژههای مشابه
-
گل سرخه
لغتنامه دهخدا
گل سرخه . [ گ ِ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان واقع در 42000گزی شمال باختری سنقر و 2000گزی شمال ده خداداد. هوای آن سرد و دارای 180 تن سکنه است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، حبوبات و توتون است . شغل اه...
-
سراب سرخه
لغتنامه دهخدا
سراب سرخه . [ س َ س ُ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حسنوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 3 هزارگزی شمال خاوری الشتر و 3 هزارگزی شمال خاوری راه شوسه ٔ خرم آباد به الشتر. هوای آن سرد و دارای 150 تن سکنه است . آب آنجا از سراب سرخه تأمین میشود. ...
-
سرخه رباط
لغتنامه دهخدا
سرخه رباط. [ س ُ خ َ رَ ] (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ راست پی در سوادکوه مازندران در شمال فیروزکوه . (جغرافیای کیهان ).
-
سرخه کلا
لغتنامه دهخدا
سرخه کلا. [ س ُ خ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهات آمل مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 151).
-
سرخه کلا
لغتنامه دهخدا
سرخه کلا. [ س ُ خ َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ولوپی سوادکوه . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 156).