کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرحوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرحوب
لغتنامه دهخدا
سرحوب . [ س ُ ] (ع ص ) اسب بزرگ . (منتهی الارب ). فرس سرحوب ؛ اسب دراز و بدان ماده را وصف کنند نه نر را. (اقرب الموارد). || رجل سرحوب ؛ مرد درازبالا. (اقرب الموارد). || (اِ) شغال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دیوی است کورکه در دریا سکونت دارد. ...
-
واژههای مشابه
-
سرحوب سرحوب
لغتنامه دهخدا
سرحوب سرحوب . [ س ُ س ُ ] (ع صوت مرکب ) کلمه ای است که بدان میش ماده را برای دوشیدن خوانند. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ابوالجارود
لغتنامه دهخدا
ابوالجارود. [ اَ بُل ْ ] (اِخ ) کنیت زیادبن ابی زیاد خراسانی . امام طائفه ٔجارودیه ، از غُلات زیدیه که متجاهر به سب ّ شیخین بوده است و لقب او سُرحوب است . ابن الندیم او را مکنی به ابوالنجم و نامش را زیادبن المنذر العبدی میگوید. و معاصر بوده است با جع...
-
زیدیه
لغتنامه دهخدا
زیدیه . [ زَ دی ی َ ] (اِخ ) زیدیة. فرقه ای از شیعه که به زیدبن علی بن الحسین (ع ) ملقب به زین العابدین منسوبند و آنان سه طایفه اند: جاروریة ، سلیمانیة و بتیریة. (از اقرب الموارد). اسم عمومی جمیع فرقی که بعد از حضرت امام علی بن حسین زین العابدین (ع )...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعیدبن عبدالرحمان بن زیادبن عبداﷲبن زیادبن عجلان . مکنی به ابن عقده . کنیتش ابوالعباس است از حفاظ احادیث و ضباط اخبار بود در میان متقدمین علماء بکثرت روایات و انتقاد اسناد و معرفت رجال و رواج سنن امتیازی کامل و اختص...