کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرحساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرحساب
لغتنامه دهخدا
سرحساب . [ س َ ح ِ ] (ص مرکب ) آگاه و خبردار. (غیاث ). کنایه از واقف و خبردار. (آنندراج ). و با بودن و شدن مرکب شود : روز شمار کی شود از خویش سرحساب هر کس خراب باده ٔ سرجوش کاکل است . میر معز فطرت (از آنندراج ).سرحساب از کار بودن سرنوشت من بس است هست...
-
سرحساب
لهجه و گویش تهرانی
توجه به مسائل
-
واژههای مشابه
-
سرحساب شدن
لهجه و گویش تهرانی
ملتفت شدن،فهمیدن،مطلع شدن
-
سرحساب نبودن
لهجه و گویش تهرانی
عدم توجه به مسائل، فراموش نمودن