کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرجنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرجنگ
لغتنامه دهخدا
سرجنگ . [ س َج َ ] (اِ) سرجیک . سرچیک . در لغت فرس اسدی ص 287 آمده : سرجیک ، سرهنگ بود، عنصری (بلخی ) گوید : ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک پیش دهنت ذره نماید خرچیک ».استاد هنینگ گوید: سرچیک «رئیس » (اشاره به بیت مذکور از عنصری ) کلمه ای است مستعار از ...
-
واژههای مشابه
-
سرجنگ خوردن
لغتنامه دهخدا
سرجنگ خوردن . [ س َ ج َ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) صدمه و آسیب بزرگ رسیدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 235).
-
جستوجو در متن
-
سرجیک
لغتنامه دهخدا
سرجیک . [ س َ ] (اِ) سرهنگ . (لغت فرس اسدی ) : ای بر همه قحبه گان عالم سرجیک . فرالاوی .ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک پیش دهنت ذره نماید خرچیک . عنصری .رجوع به سرجنگ شود.