کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرتراش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرتراش
/sartarāš/
معنی
کسی که موی سر دیگران را میتراشد؛ سلمانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرایشگر، دلاک، سلمانی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرتراش
واژگان مترادف و متضاد
آرایشگر، دلاک، سلمانی
-
سرتراش
لغتنامه دهخدا
سرتراش . [ س َ ت َ ] (نف مرکب ) سرتراشنده . موتراش . گرای . دلاک . سلمانی . آنکه موی مردم تراشد : بجز سرتراشی که بودش غلام سوی گوش او کس نکردی پیام . نظامی .|| دختری سخت کولی و بسیاربانگ . زن یا دختر سلیطه و بدزبان . زن یا دختر بلندآواز و بددهان . (ی...
-
سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] sartarāš کسی که موی سر دیگران را میتراشد؛ سلمانی.
-
جستوجو در متن
-
حلاق
واژگان مترادف و متضاد
آرایشگر، سرتراش، سلمانی
-
سلمانی
واژگان مترادف و متضاد
آرایشگر، حلاق، سرتراش
-
barber
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سلمانی، سلمان، سرتراش، سلمانی کردن
-
سرتراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sartarāši شغل و عمل سرتراش.
-
تانگو
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص .) سرتراش ، حجام . توانگو و تونگو نیز گویند.
-
تانگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹تانکو، توانگو، تونگو› [قدیمی] tāngo ۱. حجام؛ خونگیر.۲. سرتراش.
-
تونگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹توانگو، تانگو› [قدیمی] tavangu ۱. حجام؛ خونگیر.۲. سرتراش.
-
حجام
واژگان مترادف و متضاد
۱. حجامتچی، خونگیر، رگزن، فصاد، حجامتگر ۲. سرتراش، سلمانی
-
دلاک
واژگان مترادف و متضاد
۱. حمامی، کیسهکش، مغمز ۲. آرایشگر، سرتراش، سلمانی
-
آرایشگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آراینده ۲. چهرهآرا، مشاطه ۳. پیرایشگر، حلاق، سرتراش، سلمانی
-
گرا
فرهنگ فارسی معین
(گَ رّ) (اِ.) 1 - حجام ، سرتراش ، دلاک . 2 - بنده ، غلام .