کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرتخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرتخته
/sartaxte/
معنی
قطعهای آهن یا فولاد سوراخسوراخ که زرگر تارهای طلا یا نقره را از آن میکشد تا باریک و مفتول شود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرتخته
لغتنامه دهخدا
سرتخته . [ س َ ت َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) تخته ای باشد آهنی که در آن سوراخهای بزرگ و کوچک به تفاوت کرده باشند که زرگران از آن تارهای زر و مانند آن بکشند تا باریک و مفتول شود و آن را شفتاهنج هم گویند. (آنندراج ).
-
سرتخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sartaxte قطعهای آهن یا فولاد سوراخسوراخ که زرگر تارهای طلا یا نقره را از آن میکشد تا باریک و مفتول شود.