کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سربها
/sarbahā/
معنی
پولی که برای واخریدن جان خود یا دیگری بدهند؛ خونبها؛ فدیه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ransom
-
جستوجوی دقیق
-
سربها
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) (اِمر.) خون بها، دیه .
-
سربها
لغتنامه دهخدا
سربها. [ س َ ب َ ] (اِ مرکب ) خون بهای آدمی باشد که بعربی دیت خوانند. (برهان ). دیت . (رشیدی ). قیمت سر که دیت باشد، چنانکه خون بها که دیه ٔ خون است . (انجمن آرای ناصری ) : تن شمعرا روشنی سربها بس که از طشت زر سربهایی نیابی . خاقانی .من کبوترقیمتم در...
-
سربها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] sarbahā پولی که برای واخریدن جان خود یا دیگری بدهند؛ خونبها؛ فدیه.
-
جستوجو در متن
-
فدا
واژگان مترادف و متضاد
برخی، سربها، قربان، قربانی، نثار
-
فدیه
واژگان مترادف و متضاد
جانبها، سربها، قربانی
-
مفادات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مفاداة] [قدیمی] mofādāt سربها دادن و کسی را آزاد کردن؛ فدیه.
-
انفداء
لغتنامه دهخدا
انفداء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) فدیه و سربها داده شدن . (ناظم الاطباء).
-
فدا
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . فداء ] 1 - (اِ.) آن چه که نثار می شود. 2 - (مص ل .) مالی یا چیزی را برای رهایی خود یا دیگری دادن . 3 - (اِ.) سربها، آن چه اسیران برای رهایی خود دهند.
-
سرخرید
لغتنامه دهخدا
سرخرید. [ س َ خ َ ] (اِ مرکب ) فدیه . فداء. سربها. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
طابیة
لغتنامه دهخدا
طابیة. [ ی َ ] (اِخ ) بنت جزٔبن سعد الریاحی . این زن را در یوم اِراب از ایام عرب ذکری است و در آن روز اسیر شد و پدرش مالی بعنوان سربها داد و او را آزاد ساخت . (عقدالفرید، ج 6 ص 93).
-
مانوئل
لغتنامه دهخدا
مانوئل . [ ءِ ] (اِخ ) اول کمنن (در حدود 1122 - 1180 م .) او از خانواده ٔ معروف کمنن بیزانس است که از سال 1143 تا 1180م . امپراتور بیزانس بود و با موفقیت با سربها و نرماندها و ونیزیها جنگید ولی در جنگ با ترکها مغلوب گردید. (از لاروس ).
-
مفاداة
لغتنامه دهخدا
مفاداة. [ م ُ ] (ع مص ) کسی را از اسیری بازخریدن . (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن ). سر خریدن و سربها دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن کسی را و سربهای وی گرفتن . و مبرد گوید: مفاداة آن است که کسی را بازدهی و کسی دیگر ...
-
فدیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فِدیَة] ‹فدیت› fedye ۱. مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت میشود؛ سربها.۲. مالی که برای دفع بلا به فقرا میدهند.۳. (فقه) مقدار معینی طعام که فرد بابت روزههایی که در ماه رمضان خورده به فقرا میدهد.۴. (حقوق) مالی که زن در طلاق خُلع به ش...
-
فدیه
واژهنامه آزاد
فدیه فرهنگ لغت عمید (اسم) [عربی:فِدیَة] ‹فدیت› (fedye) ۱. مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود؛ سربها. ۲. مالی که برای دفع بلا به فقرا می دهند. ۳. (فقه) مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد. ۴. (حقوق) مال...