کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربلندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سربلندی
/sarbolandi/
معنی
سرافرازی؛ افتخار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
dignity, distinction, honor, pride
-
جستوجوی دقیق
-
سربلندی
لغتنامه دهخدا
سربلندی . [ س َ ب ُ ل َ ] (حامص مرکب ) سرفرازی . مقابل سرافکندگی . مفاخرت . مباهات : تاج را سربلندی از سر تست بخت را پایگاهی از در تست . نظامی .گرچه بهرام سربلندی داشت دانش و تیغ و زورمندی داشت . نظامی .فراخی باد از اقبالش جهان راز چترش سربلندی آسمان...
-
سربلندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sarbolandi سرافرازی؛ افتخار.
-
سربلندی
دیکشنری فارسی به عربی
فکر
-
واژههای مشابه
-
موجب سربلندی شد
فرهنگ واژههای سره
مایه سربلندی شد
-
احساس افتخار و سربلندى كردن
دیکشنری فارسی به عربی
الشعور بالإعتزاز
-
جستوجو در متن
-
bludging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
supermanliness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
exalter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
overburthen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
overblind
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
strongheadedness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
overlearnedly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی
-
venerableness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربلندی