کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربازگیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سربازگیری
/sarbāzgiri/
معنی
جمعآوری جوانانی که طبق قانون نظاموظیفه به سن سربازی رسیدهاند؛ گرفتن سرباز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
recruitment
-
جستوجوی دقیق
-
سربازگیری
لغتنامه دهخدا
سربازگیری . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل گرفتن سرباز برای خدمت نظام وظیفه . کار سرباز گرفتن . رجوع به سرباز شود.
-
سربازگیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sarbāzgiri جمعآوری جوانانی که طبق قانون نظاموظیفه به سن سربازی رسیدهاند؛ گرفتن سرباز.
-
سربازگیری
دیکشنری فارسی به عربی
تسجيل
-
جستوجو در متن
-
trooping
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سربازگیری، فراهم کردن، گرد اوردن، فراهم امدن، دسته دسته شدن، رژه رفتن
-
تسجيل
دیکشنری عربی به فارسی
نام نويسي , سربازگيري , نامنويسي , ثبت نام , ثبت , ضبط , صفحه گرامافون , اسم نويسي , موضوع ثبت شده
-
احصائیه
لغتنامه دهخدا
احصائیه . [ اِ ئی ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) آمار. شمار. دانشی که موضوع آن دسته بندی منظم امور اجتماعی است با شماره ، مانند آمار مالی و سربازگیری و امور جنائی و محصول صنعتی و فلاحتی و غیره .
-
گیری
لغتنامه دهخدا
گیری . (حامص ) حاصل مصدر است از گرفتن ولی بتنهایی به کار نمیرود بلکه در جزء دوم حاصل مصدر مرکب می آید و از آن جمله در کلمات ذیل : آبگیری . آب غوره گیری .آب میوه گیری . بنزین گیری . بهانه گیری . پاگیری . جن گیری .خانه گیری . خمیرگیری . دامنگیری . دستگ...
-
بنیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] boniče ۱. صورت تقسیم مالیات هر دِه.۲. مالیات و عوارضی که به دهقانان یا روستاییان تعلق میگیرد.۳. مالیات، عوارض، یا سرباز که بهطور مقاطعه از دهقانان گرفته میشد. Δ در گذشته مالیات هر روستا را یک قلم معین میکردند و روستاییان مبلغ ...
-
دانمارک
لغتنامه دهخدا
دانمارک . (اِخ ) نام کشوری بشمال اروپا. و آن کشوری است پادشاهی و شامل قسمتی از شبه جزیره ٔ ژوتلند (ژیللند) است و تعدادی از جزایر که دریای شمال را از بحر بالتیک مجزا میسازد. سوای جزیره ٔ برن هلم کشور مذکور بین 54 درجه و 33 دقیقه و 57 درجه و 45 دقیقه ع...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...