کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرایچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرایچه
/sarāyče/
معنی
= سراچه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرایچه
لغتنامه دهخدا
سرایچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) سَراچه . خیمه ٔ کلان . || سرای کوچک . (آنندراج ) : بخط خویش سرایی بدین نیکویی و چندین سرایچه ها و میدانها... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 144). امیر برخاست و به سرایچه ٔ خاص رفت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 511). آنگاه این سر...
-
سرایچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sarāyče = سراچه
-
واژههای مشابه
-
سرایچه ٔ اورنگ
لغتنامه دهخدا
سرایچه ٔ اورنگ . [ س َ چ َ / چ ِ ی ِ اَ / اُو رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیا. (آنندراج ).
-
سرایچه ٔ فلک
لغتنامه دهخدا
سرایچه ٔ فلک . [ س َ چ َ / چ ِ ی ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عرش مجید. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
سراجه
لغتنامه دهخدا
سراجه . [ س ِ ج َ ] (اِخ ) نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان ) (آنندراج ). دهی است از دیههای قم . (رشیدی ). سراجه 30 دیه است . (تاریخ قم ص 58). پنجم درب [ از هفت درب قم ] تلقجار که آن راه سراجه است . (تاریخ قم ص 27). راوی گوی...
-
شاهورد
لغتنامه دهخدا
شاهورد. [ هَْ وَ ](اِ مرکب ) شادورد. شایورد. هاله و طوق و خرمن ماه . (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). آن بخار که چون ابری گرد ماه در آمده باشد چون سپری . و گروهی سرایچه خوانند و تازیان هاله گویند. (از آنندراج ) : یکی همچون پرن در اوج خورشیدیکی چون شاه...
-
سریچه
لغتنامه دهخدا
سریچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ) پرنده ای است سپیددم درازنوک و آن را ترنک و ترندک گویند. بتازیش صعوه و هند مموله نامند. (شرفنامه منیری ). نام جانوری است پرنده و کوچک جثه و درازدم که بیشتر بر کناره های آب باشند و دم جنباند و آن را مرغ فاطمه خوانند و به ...
-
تکوک
لغتنامه دهخدا
تکوک . [ ت ُ ](اِ) غرفه ٔ بزرگ را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). در نسخه ٔ سروری و جز آن بکوک (ببای تازی و کاف ) آورده و پلوک بلام نیز بدین معنی آورده اند و اختلاف بسیار و خبط بیشمار نموده اند. (فرهنگ رشیدی ). غرفه ٔ بزرگ ونشانه ٔ تیر و هدف را در بر...
-
تصغیر
لغتنامه دهخدا
تصغیر. [ ت َ ] (ع مص ) خرد گردانیدن چیز یاکسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کوچک کردن . (آنندراج ). خرد کردن . (دهار). تحقیر. (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || در تداول علم صرف جاری کردن اسم را بر فُعَیل و نحوآن . (از منت...
-
سراپرده
لغتنامه دهخدا
سراپرده . [ س َ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (از: سر+ «َا» واسطه + پرده )پرده سرا. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بارگاه پادشاهان را گویند. (برهان ). خیمه . (غیاث ). سرایچه ٔ پادشاهان . (شرفنامه ٔ منیری ). سرادق . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (منتهی...
-
خزینه
لغتنامه دهخدا
خزینه . [ خ َ ن َ / ن ِ ] (اِ) مخزن . (از ناظم الاطباء). انبار.آنجا که اشیاء را نگاه دارند. خزانه . (یادداشت بخط مؤلف ). در این معنی مقصود از خزینه محلی است که اشیاء اعم از قیمتی یا غیرقیمتی در آن نهند ولی معمولاً به محلی اطلاق میشود که در آنجا اشیا...