کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرایت 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
transmission 3
سرایت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. انتقال بیماری از یک فرد به فرد دیگر 2. انتقال صفات وراثتی از والدین به نسل بعد
-
واژههای مشابه
-
سرایت دادن
واژگان مترادف و متضاد
انتقالدادن، شیوع دادن، گسترش دادن
-
سرایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثر کردن، تاثیر گذاشتن ۲. انتقال یافتن، شیوعیافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن ۳. رخنه کردن، نفوذ کردن
-
contagion
سرایت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] انتقال عفونت ازطریق تماس مستقیم یا انتشار قطرکها یا اشیای آلوده
-
transmissible 1
سرایتپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ویژگی آنچه قابل سرایت از فردی به فرد دیگر یا از یک گونه به گونۀ دیگر است
-
سرایت کردن
لغتنامه دهخدا
سرایت کردن . [ س ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثر کردن . راه یافتن : بسوزم که یار پسندیده اوست که در وی سرایت کند سوز دوست . سعدی .فراقنامه ٔ سعدی به هیچ گوش نیامدکه دردی از سخنانش در او نکرد سرایت . سعدی .سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق این ریش اندرون بک...
-
سرایت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصب , نقل
-
سرایت مرض
دیکشنری فارسی به عربی
طاعون , عدوي
-
سرایت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
ملوث
-
بداخل سرایت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخترق
-
جستوجو در متن
-
دب
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نرم رفتن . 2 - سرایت کردن .
-
ساری
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - سرایت کننده . 2 - رونده در شب .
-
نشت
فرهنگ فارسی معین
(نَ) (اِمص .) (عا.) 1 - سرایت آب یا آتش از چیزی به چیز دیگر. 2 - شکستگی ، خرابی .