کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرایتپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
transmissible 1
سرایتپذیر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ویژگی آنچه قابل سرایت از فردی به فرد دیگر یا از یک گونه به گونۀ دیگر است
-
واژههای مشابه
-
سرایت
واژگان مترادف و متضاد
اشاعه، انتقال، تراوش، پخش، رخنه، شیوع، عدوی، نشر، نفوذ، واگیری
-
سرایت
فرهنگ فارسی معین
(سَ یَ) [ ع . سرایة ] 1 - (مص ل .) اثر کردن . 2 - (اِمص .) اثر، تأثیر. 3 - انتقال بیماری به دیگری .
-
سرایت
لغتنامه دهخدا
سرایت . [ س ِ ی َ ] (ع مص ) تأثیر و دررفتن واثر کردن چیزی در چیزی . (غیاث ). سرایة : نیست یک تن در این همه اطراف کاندر او وهن را سرایت نیست . مسعودسعد.رجوع به سرایة شود. || درگذشتن از چیزی . (غیاث اللغات از صراح اللغة). رجوع به سرایة شود.
-
سرایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سرایة] serāyat ۱. (پزشکی) انتقال مرض از یکی به دیگری؛ واگیری.۲. اثر کردن و جاری شدن چیزی در اجزای چیز دیگر؛ اثر کردن چیزی در چیز دیگر.۳. [قدیمی] به راه افتادن و سیر کردن در شب؛ شب رفتن.
-
سرایت
دیکشنری فارسی به عربی
ارسال
-
پذیر
لغتنامه دهخدا
پذیر. [ پ َ ] (نف مرخم ) پذیرنده .ترکیب ها:- آب پذیر . اصلاح پذیر. افسون پذیر. اندرزپذیر. پایان پذیر. پندپذیر. پوزش پذیر. تربیت پذیر. چاره پذیر. (فردوسی ). چکّش پذیر. خاطرپذیر. خدشه پذیر. دانش پذیر. (فردوسی ). درپی پذیر. درمان پذیر. دلپذیر. دین پذیر....
-
پذیر
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پذیرفتن) [قدیمی] pazir ۱. = پذیرفتن۲. پذیرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پوزشپذیر، درمانپذیر، علاجپذیر، پندپذیر.
-
سرایت دادن
واژگان مترادف و متضاد
انتقالدادن، شیوع دادن، گسترش دادن
-
سرایت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اثر کردن، تاثیر گذاشتن ۲. انتقال یافتن، شیوعیافتن، شایع شدن، اشاعه یافتن، منتقل شدن، گسترش یافتن ۳. رخنه کردن، نفوذ کردن
-
contagion
سرایت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] انتقال عفونت ازطریق تماس مستقیم یا انتشار قطرکها یا اشیای آلوده
-
transmission 3
سرایت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. انتقال بیماری از یک فرد به فرد دیگر 2. انتقال صفات وراثتی از والدین به نسل بعد
-
سرایت کردن
لغتنامه دهخدا
سرایت کردن . [ س ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثر کردن . راه یافتن : بسوزم که یار پسندیده اوست که در وی سرایت کند سوز دوست . سعدی .فراقنامه ٔ سعدی به هیچ گوش نیامدکه دردی از سخنانش در او نکرد سرایت . سعدی .سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق این ریش اندرون بک...
-
سرایت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اصب , نقل