کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سرخراج
واژگان مترادف و متضاد
سرانه، مالیاتسرانه
-
per capita income
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد سرانه
-
proeconomy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درآمد سرانه
-
ضريبة الاعناق
دیکشنری عربی به فارسی
سرانه , ماليات برهر فرد , سرشماري
-
capitations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرمايه گذاری ها، سرانه، مالیات برهر فرد، سرشماری
-
economic growth, growth 2
رشد اقتصادی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] افزایش درآمد یا تولید کالا و خدمات نسبت به سرانۀ جمعیت که عموماً براساس تولید ناخالص داخلی اندازهگیری میشود
-
خراج سر
لغتنامه دهخدا
خراج سر. [ خ َ ج ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سرانه . خراج رأس . سرگزیت .
-
جزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جزیَة، معرب، مٲخوذ از آرامی] [قدیمی] jezye مالیات سرانه که در قدیم دولتهای اسلامی از مردم غیر مسلمان که اهل کتاب بودند و در ممالک اسلامی زندگی میکردند (= اهل ذمه) میگرفتند؛ گزیت.
-
developing economies
اقتصادهای درحالتوسعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقتصاد] اصطلاحی برای توصیف کشورهای درحالتوسعه که از نگاه بانک جهانی، درآمد سرانه معیار اصلی تشخیص آنهاست، اما از نگاه سازمان ملل متحد هیچ معیار پذیرفتهشدۀ فراگیری وجود ندارد، بهجز درآمد سرانه، نرخ باسوادی و امید به زندگی و شاخص توسعۀ انسانی که می...
-
food balance sheet
ترازنامۀ غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] ترازنامهای که بهطور غیرمستقیم میزان غذای سرانۀ مصرفشده در یک جامعه یا کشور را ازطریق بررسی میزان تولید و واردات و صادرات و مصرف ارزیابی و محاسبه میکند
-
سرشماری
لغتنامه دهخدا
سرشماری . [ س َ ش ُ ] (حامص مرکب ) شمارش سکنه ٔ یک شهر. (ناظم الاطباء). آمار گرفتن . آمارگیری از مردم شهر یا ده . || (اِ مرکب ) مالیات سرانه .
-
برانه
لغتنامه دهخدا
برانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چوب چهارچوب در آن قسمت که به زمین چسبیده است . قسمت زیرین از چهار قسمت چهارچوب ِ در. در مقابل سرانه . (یادداشت مؤلف ). پاسار (در اصطلاح نجاری ).
-
خراج رأس
لغتنامه دهخدا
خراج رأس . [ خ َ ج ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جزیة. سرگزیت . سرانه . رجوع به خراج الرأس در این لغت نامه شود.
-
خراجی سر
لغتنامه دهخدا
خراجی سر. [ خ َ س َ ] (اِ مرکب ) خراج الرأس . خراج سر. سرانه . سرگزیت : که باشدزبون خراجی سری که همسر بود با بلنداختری .نظامی .
-
health maintenance organization, HMO
سازمان حفظ سلامت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت سلامت] نوعی سازمان ارائهکنندۀ خدمات مراقبت مدیریتشده برای گروهی خاص با رعایت پوشش بیمه برای تمامی اعضای گروه که بودجۀ آن برحسب سرانه برای افراد تحت پوشش یا مراکز طرف قرارداد و بهصورت دورهای تأمین میشود