کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرانجام دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرانجام دادن
مترادف و متضاد
۱. سروسامان دادن، سروصورت دادن
۲. سامانبخشیدن، مرتب کردن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرانجام دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. سروسامان دادن، سروصورت دادن ۲. سامانبخشیدن، مرتب کردن
-
واژههای مشابه
-
نیک سرانجام
لغتنامه دهخدا
نیک سرانجام . [ س َ اَ ] (ص مرکب ) خوش عاقبت . عاقبت به خیر : زهدت به چه کار آید گر رانده ٔ درگاهی کفرت چه زیان دارد گر نیک سرانجامی . سعدی .زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت کآنکه شد کشته ٔ او نیک سرانجام افتاد.حافظ.
-
سرانجام،()گرفتن
لهجه و گویش تهرانی
به نتیجه رسیدن
-
ساز و سرانجام
لغتنامه دهخدا
ساز و سرانجام . [ زُ س َ اَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سامان و سرانجام . (آنندراج در ماده ٔ ساز).
-
بدون سرانجام و سراغاز
دیکشنری فارسی به عربی
خلود
-
سر و سرانجام
فرهنگ گنجواژه
عاقبت. سر و سرانجام گرفتن= سر و سامان گرفتن.
-
جستوجو در متن
-
issue
دیکشنری انگلیسی به فارسی
موضوع، شماره، نشریه، نسخه، عمل، فرزند، نژاد، کردار، اولاد، بر امد، پی امد، نتیجه بحی، سرانجام، صادر کردن، بیرون آمدن، خارج شدن، صادر شدن، انتشار دادن، رواج دادن، فرستا دن
-
سکه به زر زدن
لغتنامه دهخدا
سکه به زر زدن . [ س ِک ْ ک َ/ ک ِ ب َ زَ زَ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. رجوع به سکه زدن شود. || گفتار را با کردار پیوند دادن و خوب سرانجام دادن . (آنندراج ) : گفته بودی که کنم ترک علایق اشرف چونکه گفتی سخنی سکه بزر باید زد.محمدسعید اشرف (از آنندرا...
-
سکه به زر کردن
لغتنامه دهخدا
سکه به زر کردن . [ س ِک ْ ک َ / ک ِ ب ِ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سکه زدن زر را. || موافق گفته ای بعمل آوردن . (غیاث ). گفتار را با کردار پیوند دادن و خوب سرانجام دادن . (آنندراج ) : تا قیامت احتیاج مردم عالم به اوست هرکه کار خویشتن را سکه بر زر میکند.م...
-
فصل کردن
لغتنامه دهخدا
فصل کردن . [ ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . ضد وصل کردن : ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم . مولوی .|| سرانجام دادن و تمام کردن کاری : ما را دل از بنها فارغ می باید که باشد که ایشان را بس خطری نیست . کار ایشان را فصل توان کرد. (تاریخ ...
-
ends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به پایان می رسد، پایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، منظور، سر، اتمام، سرانجام، عاقبت، فرجام، غایت، مقصود، نوک، راس، حد، پا، عمد، مراد، ختام، طره، انقضاء، خاتمه دادن، پایان یافتن، خاتمه یافتن، تمام شدن، بپایان رسیدن، بپایان رساندن، تمام کردن، ختم کردن، من...
-
end
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پایان، ختم، انتها، خاتمه، آخر، منظور، سر، اتمام، سرانجام، عاقبت، فرجام، غایت، مقصود، نوک، راس، حد، پا، عمد، مراد، ختام، طره، انقضاء، خاتمه دادن، پایان یافتن، خاتمه یافتن، تمام شدن، بپایان رسیدن، بپایان رساندن، تمام کردن، ختم کردن، منتج شدن، به انتها ...
-
باریک ریسیدن
لغتنامه دهخدا
باریک ریسیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) لاغر و نحیف شدن . تکیده شدن : روز بروزباریک میریسد؛ پیوسته لاغرتر میشود. لاغر شدن : ای فلان چرا این روزها باریک میریسی (یعنی لاغر شدی ). این معنی مجاز است . (از فرهنگ نظام ). || در کاری بغور تمام وارسیدن و اندک اندک ب...