کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرافکنده شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
سرافکنده شدن
مترادف و متضاد
شرمسار گشتن، شرمنده شدن، خجل گشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرافکنده شدن
واژگان مترادف و متضاد
شرمسار گشتن، شرمنده شدن، خجل گشتن
-
واژههای مشابه
-
شرمگین و سرافکنده
فرهنگ گنجواژه
خجالت زده.
-
سرافکنده و درمانده
فرهنگ گنجواژه
بیچاره.
-
جستوجو در متن
-
خیت،()شدن،() کردن
لهجه و گویش تهرانی
سرافکنده، بور،()شدن/کردن
-
خفت کشیدن
واژگان مترادف و متضاد
تحملخواری کردن، تحقیر شدن، سرشکسته شدن، شرمسار شدن، خفیف شدن، سرافکنده شدن
-
زنخ بر خود زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ. خُ. زَ دَ) (مص ل .) شرمنده شدن ، سرافکنده شدن .
-
زنخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zanax = چانه١〈 زنخ بر خون زدن: [قدیمی، مجاز] شرمنده شدن؛ سرافکنده شدن.〈 زنخ زدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] سخن بیهوده گفتن؛ بیهوده حرف زدن؛ چانه زدن.
-
نُکِسُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
سرازير شدند (کلمه نکس به معناي سرازير کردن هر چيزي است و عبارت "نُکِسُواْ عَلَىٰ رُؤُوسِهِمْ " يعني سرافکنده شدند که کنايه از شرمسار شدن مي باشد)
-
خجل گشتن
لغتنامه دهخدا
خجل گشتن . [ خ َ ج ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) شرم داشتن . (یادداشت بخط مؤلف ). سرافکنده شدن . خجلت کشیدن . منفعل شدن : نشست از خجالت عرق کرده روی که آیا خجل گشتم از شیخ کوی .سعدی (بوستان ).
-
خجل شدن
لغتنامه دهخدا
خجل شدن . [ خ َ ج ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) شرمسارشدن . سرافکنده شدن . خجلت کشیدن . شرمساری بردن . آزرم کردن . شرم زده شدن : آن یهودی شد سیه روی و خجل شد پشیمان زین سبب بیمار دل .مولوی .خجل شوند کنون دختران مصر چمن که گل ز خار برآیدچو یوسف از زندان . سعد...
-
خجل گردیدن
لغتنامه دهخدا
خجل گردیدن . [ خ َ ج ِ گ َدی دَ ] (مص مرکب ) شرمسار شدن . خجل شدن . شرمگین شدن . شرم کردن . سرافکنده شدن . خجلت زده شدن : بسختی بنه ،گفتش ای خواجه ، دل کس از صبر کردن نگردد خجل . سعدی (بوستان ).مه روی بپوشاند خورشید خجل گرددگر پرتو ز وی افتد بر طارم ...
-
گرانبار گشتن
لغتنامه دهخدا
گرانبار گشتن . [ گ ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) سنگین شدن . سنگین گردیدن : تو خفته و پشتت زبزه گشته گرانباربابار گران خفتن از اخلاق حمار است . ناصرخسرو.مرا کآیم از کاه برگی ستوه چه باید گرانبار گشتن چو کوه . نظامی . || بارور شدن درخت و امثال آن و سنگین شدن...
-
تیره شدن
لغتنامه دهخدا
تیره شدن . [ رَ / رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تاریک شدن . (ناظم الاطباء). سیاه و ظلمانی شدن . فرارسیدن شب : بباید که تا سوی ایران شویم بنزدیک شاه دلیران شویم همی رفت باید چو تیره شودسر دشمن از خواب خیره شود. فردوسی .- تیره شدن بخت ؛ سیاه بخت شدن . بدبخت ...