کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرافَت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرافَت
لهجه و گویش تهرانی
توجه، بیاد داشتن
-
واژههای همآوا
-
صرافت
واژگان مترادف و متضاد
اندیشه، عقیده، فکر
-
صرافت
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . صرافة ] (اِمص .) شغل و پیشة صراف .
-
صرافت
فرهنگ فارسی معین
(ص فَ) (اِ.) قصد و نیت انجام کاری .
-
سرعفة
لغتنامه دهخدا
سرعفة. [ س َ ع َ ف َ ] (ع مص ) نیکو پرورش دادن کودک : سرعفت الصبی ؛ نیکو ساختم غذای کودک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نیک پروردن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
صرافت
لغتنامه دهخدا
صرافت . [ ص َ ف َ ] (ع مص ) سره کردن . (غیاث ). خالص کردن . (غیاث ). معاوضه و مبادله ٔ هر چیز. (ناظم الاطباء). || خالص بودن . (غیاث ). || (اِمص ) در تداول فارسی ، توجه . میل : بصرافت طبع؛ بمیل خود. از صرافت کاری افتادن ؛ آن را فراموش کردن .
-
صرافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صِرافَة] se(a)rāfat اندیشۀ انجام کاری.