کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراسیمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سرآسیمه
لغتنامه دهخدا
سرآسیمه . [ س َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) (از: سر + آسیمه ) آسیمه سر. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). شوریده سر، چه آسیمه بمعنی شوریده آمده است . مضطرب و حیران . (برهان ) (غیاث ). متحیر. مدهوش . فرومانده . (لغت نامه ٔ اسدی ). سرگردان . (اوبهی ). سرگشته و ...
-
جستوجو در متن
-
سیمه سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] simesār = سراسیمه
-
hotfoot
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داغ داغ، تسریع کردن، عجله کردن، سراسیمه رفتن، سراسیمه، باشتاب، گریزان
-
مغشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مغشیّ] [قدیمی] maqši[y] سراسیمه و حیران.
-
دست و پا را گم کردن
لهجه و گویش تهرانی
مضطرب و سراسیمه شدن
-
دست و پاچه شدن
لهجه و گویش تهرانی
مضطرب و سراسیمه شدن
-
دستپاچه، دستپاچه شدن
لهجه و گویش تهرانی
مضطرب و سراسیمه شدن
-
headfirst
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرپرست، سراسیمه، از سر
-
frightened
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وحشت زده، سراسیمه
-
مضطرب الحال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moztarebolhāl پریشانحال؛ سراسیمه.
-
سراسیمگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sarāsimegi سراسیمه بودن؛ آشفتگی و سرگردانی.
-
headforemost
دیکشنری انگلیسی به فارسی
headforemost، از سر، سراسیمه
-
تاتوره خورده
لهجه و گویش تهرانی
گیج، دیوانه،سراسیمه،منگ
-
دستپاچه
واژگان مترادف و متضاد
سراسیمه، شتابزده، عجول، هراسان، هولکی